زندگینامه و خاطرات سردار شهید حمید هاشمی در کتاب نوجوان پنجاه ساله
حمید عزیز، سال ها از رفتنت و به خاک سپردنت گذشت. در این سال ها، ما حسرت ها خورده ایم و بر سر مزارت، بارها و بارها گریسته ایم. حمید از جان عزیز تر، می دانم الان در کسوت یک جوان رعنا در آسمان هستی. فرشته ها تو را خوب می شناسند. می دانند باید به تو غبطه بخورند. آخر تو نامدار آسمان هستی.
کد خبر: ۴۴۴۵۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۴
معرفی کتاب
بمبی درکابین کتابی است که به شرح خاطرات و زندگینامه شهید سرلشکر خلبان عباس دوران می پردازد. این کتاب دارای بخشهایی ازجمله «زندگینامه»، «ابلاغ مأموریت»، «آخرین شب»، «لحظات پر اضطراب»، «تحلیلی بر عملیات استشهادی شهید عباس دوران» و ... می باشد.
کد خبر: ۴۴۴۴۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۲
برگرفته از کتاب «کمیل هنوز زنده است»؛
«محمدرضا کریمی» از رزمندگان گردان کمیل تعریف میکند: در بین اعزام اولیها، یک بسیجی جوان و لاغر اندامی بود که با اشک و التماس، به نیروهای کمیل اضافه شد. شب عملیات والفجر، همان بچه بسیجی بدون معطلی خوابید روی سیمهای خاردار.
کد خبر: ۴۴۴۴۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۱
خاطراتی از شهید محمد هادی مخلصی
نوید شاهد سمنان: محمدهادی مخلصی بیستم خرداد 1334، در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش علیمحمد و مادرش طلعت نام داشت. تا پايان دوره کارشناسی در رشته ریاضی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هجدهم آذر1359، در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
کد خبر: ۴۴۴۳۷۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
خاطراتی از شهید رحیم ذبیحی
نوید شاهد سمنان: رحیم ذبیحی بیست و هفتم شهریور 1331، در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش قاسمعلی و مادرش خورشید نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. راننده بود. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. بیستم آذر 1364، با سمت راننده کامیون در هورالعظیم عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد.
کد خبر: ۴۴۴۳۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۲۰
به بهانه سال روز شهادت
شروع کار مبارزه مختار با رژیم ستم شاهی از همان روز آغاز شد و تا جایی رسید که من و مختار را از دبیرستان اخراج کردند و ما متهم به فعالیت سیاسی شدیم.
کد خبر: ۴۴۴۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۷
معرفی کتاب
کتاب ساجدان شاهد مجموعه ای از خاطرات شهدا در ارتباط با نماز در جبهه ها همراه با وصایای شهدای استان آذربایجان غربی در اهمیت نماز ، به رشته تحریر درآمده است.
کد خبر: ۴۴۴۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
سردار شهید حاج حسن شوکت پور مردی که رحلت امام را تاب نیاورد
جواب داد:رسول خيلي دلم ميخواهد استراحت كنم ولي نميشود. بدون اين كه بخواهم در زندگي براي عدهاي تكيه گاه شدهام. ميترسم من بيفتم آنها هم بيفتند. مجبورم تا آخرين لحظهاي كه زندهام سر پا بايستم. بعد هم رسول جان! خدا يك برگ مأموريت به ما داده كه باشيم. وقتي هم برگ مرخصي را داد كه خوب ميرويم
کد خبر: ۴۴۴۰۱۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
سال روز شهادت
وقتی ما برای ملافات پیش او می رفتیم همیشه می گفت؛ من باید شهید شوم. به او می گفتم پسرم این حرف را نزن، تو زجر وسختی زیادی را تحمل کرده ای برای ما زحمت زیادی کشیده ای.
کد خبر: ۴۴۴۰۱۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
به بهانه سال روز شهادت
از آنجا که سن او 16 ساله بود و امکان داشت که او را به جبهه نبرند به همین دلیل قبل از ثبت نام نذر کرده بود اگر اسم مرا نوشتند حتما به زیارت آقا امام رضا «ع»، می روم.
کد خبر: ۴۴۳۸۹۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۳
سال روز ولادت
از دیدارش با حضرت امام بسیار خوشحال بود و در هر فرصتی که پیش می آمد درباره این دیدر خود سخن می گفت. بعد از آن ملاقات دوست داشت ماهی یک بار به دیدن امام برود. او را از نزدیک ببیند ومی توانم در یک جمله بگویم او عاشق نائب امام زمان «عج»، بود.
کد خبر: ۴۴۳۸۹۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۳
سال روز شهادت
در آخرین اعزام به جبهه پدرش به او گفت: می دانم که اگر تو این بار به جبهه بروی دیگر برنمی گردی. پسرم رو به پدرش کرد و گفت: پدر جان اگر ما جوان ها به جبهه نرویم پس کی به برود و با دشمنان بجنگد؟
کد خبر: ۴۴۳۸۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۳
خاطرات شهدای لرستان
ببین اباذر به بهترین نقطه دنیا آمده ایم اینجا جایی است که ملائک خدا به ما افتخار میکنند
کد خبر: ۴۴۳۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۱۰
به مناسبت واقعه ی پنجم آذر
هر سال روز مادر برای خوشحال کردن من هدیه ای می گرفت. سال آخر به من گفت: مادر دوست داری برای شما چه هدیه ای بگیرم؟ در جواب گفتم: سلامتی ات را می خواهم رفت و یک شال و یک روسری برای من خریدو بعد از شهادتش من آن شال و روسری را به دو تا از نوه هایم دادم.
کد خبر: ۴۴۳۲۰۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳
به مناسبت واقعه ی پنجم آذر57
ساواکی ها برای مراسم ختم پسرم نمی گذاشتند مراسم بگیرم آن ها پرچم های عزا را آتش می زدند و گفته بودند که نباید هیچ مراسمی برای شهید برگزا شود.
کد خبر: ۴۴۳۱۹۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳
به مناسبت واقعه ی پنجم آذر
او همیشه از انتخاب راهش خوشحال و آرزویش سلامتی رهبر و تحقق حکومت عدل اسلامی بود و به دنبال همین آرزو مبارزه را تا هنگام شهادت ادامه داد.
کد خبر: ۴۴۳۱۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳
گردآورندگان: سرکار خانم ها فاطمه نوروزیان - معصومه نوروزیان
کد خبر: ۴۴۳۱۸۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳
به مناسبت
زمانی که فصل زمستان فرا می رسد و تمام درختان و زمین لباس سفید بر تن می کند لحظه ای نسیت که از یاد صدیقه غافل بشوم. دریغ که آن روزها عجب روزهای خوشی داشتیم
کد خبر: ۴۴۳۱۸۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳
گزیده خاطرات خواهرانه و مادرانه ای از شهید عبدالهادی قرغی و قطعه شعری از دل برخواسته مادر مکرمه شهید
کد خبر: ۴۴۳۱۷۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳
به نقل از مادرگرامی شهید حجت الله عباسی
صبح رور پنجم آذر ساعت 10 صبح بود که یک دفعه صدای تیر اندازی زیاد شد. مردم همه آمده بودند کوچه ما و شعار می دادند. من یک عده را به خانه خود آوردم.
کد خبر: ۴۴۳۱۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۹/۰۳