متأسفانه در اين حمله تعدادي از برادران خوب ما شهيد شدند که از جمله مي توان از برادر سيد محمد رضا فتوت فرد نام برد که واقعاً در اين مدت براي برادران زحمت هاي بسياري کشيد و تا آن جايي که مي توانست کار مي کرد و بالاخره خداوند اجر کارهايش را به او داد ...
کد خبر: ۴۴۶۷۰۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۲
محله خیرال اردبیل گوئی که آذین بسته باشد؛ خود را آماده ورود قدم هائی می کرد که تا لحظاتی دیگر متولد می شد. سال یکهزار و سیصد و بیست و چهار فرزند سوم خانواده جدی قدم به عرصه گیتی نهاد.
کد خبر: ۴۴۶۵۰۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
در مواقعي که ما هدف رگبارها و خمپاره ها و بمباران ها قرار مي گيريم من به اين موضوع فکر مي کنم که زندگي بي ايمان چه ارزشي دارد که اين همه براي آن تلاش مي کنيم و تمام فکر و ذکرمان متوجه آن است . در آن موقع احساس مي کنم که همين حالا هدف رگبارها و چيزهاي ديگر قرار خواهيم گرفت و از بين مي روم و در همان مواقع به اين فکر مي افتم که من چه کار با ارزشي براي اسلام و مردم کرده ام .
کد خبر: ۴۴۶۳۱۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۷
خاطرهای از شهید میرقاسم میرحسینی؛
داشتن اخلاق متعالی، یکی از ویژگیهای اخلاقی شهدای دفاع مقدس است. خاطرهای نقل شده که این ویژگی را در وجود شهید «میرقاسم میرحسینی» نشان میدهد.
کد خبر: ۴۴۶۱۸۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
می گفت: امام خمینی گفتند؛ ای کاش من هم یک پاسدار بودم. من هم می خواهم به جبهه بروم. بهتر از این است که در خانه بمانم.
کد خبر: ۴۴۶۱۵۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
به مناسبت سالروز شهادت
یک بار نامه داده بود و برای مادرش نوشته بود، مادر جان دلم خیلی برای شما تنگ شده است. خیلی دوست دارم ببینمت اما نمی توانم. دلم می خواهد مقداری از موهای سرت را برای من بفرستی.
کد خبر: ۴۴۶۱۵۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
کد خبر: ۴۴۶۱۲۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۵
خاطراتی از شهید احمد امی
پیروزی، این کلمه ای است که مردم بعد از سالها استعمار و خفقان به آستانه آن رسیدند.
بعد از 2روز مبارزه سخت بین گارد جاویدان و سربازان نیروی هوایی که مردم به آنها کمک می کردند بسیاری از سربازان و مقامات ارتش به مردم پیوستند و چند پادگان و پاسگاه پلیس به دست مردم افتاد .
کد خبر: ۴۴۶۱۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
چيزي که در حمله واقعاً عجيب بود قدرت خداوند بود. يکي ديگر از برادران مي گفت موقعي که ما مي خواستيم خاکريز عراقي ها را بشکنيم عراق متوجه شد و تمام منطقه ي ما را به رگبار بست به طوري که هيچ کس نمي توانست به جلو برود.
کد خبر: ۴۴۵۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
سال روز شهادت
در یکی از این عملیات ها دیده بود که نیروهای بعثی عراق یک نیروی پاسدار ایرانی را که به اسارت گرفته بودند در میدان شهر به کمک ماشین نظامی اعدام صحرایی کردند.
کد خبر: ۴۴۵۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۱
همیشه همسایه ها و دوستان را به رفتن جبهه تشویق می کرد و می گفت وقتی آنجا بروی تازه متوجه می شوی که جبهه چیست و شهدا چه کسانی هستند، وی رفت و دیگر بازنگشت...و جام شیرین شهادت را نوشید..
کد خبر: ۴۴۵۶۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
خاطراتی از شهید داود خاکساری
بیایید هر سه نفر این انار را بخوریم .چون این انار برروی قبرشهید بوده و برای او خیرات شده حتما متبرک و متشرف است و هر کس از آن تناول کند، شهید می شود
کد خبر: ۴۴۵۶۲۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
شهادت عملیات کربلای 5؛
گردان ما (امام حسين) که از همان هفته هاي اول تشکيل شده بود در اين حمله از پشت شهر بستان حمله را شروع کرده و با کمک ديگر برادران بستان را به محاصره درآورده و سپس آزاد کردند .در ابتدا درباره ي وضع خودمان در اين 24 روزه توضيح مي دهم...
کد خبر: ۴۴۵۶۲۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
به مناسبت سالروز شهادت سردار سامرا شهید حاج سید حمید تقوی فر
پسر خاله و دختر خاله بودند اما یکی در شهرک انگلیسی ساز شرکت نفت اهواز در شهر بزرگ شده بود و دیگری در روستایی. این حال د لها که یکی باشد چه فرقی دارد کجایی باشی؟! شهری یا روستایی.
کد خبر: ۴۴۵۵۶۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
خاطراتی از شهید تاج محمد شیرمحمدلی/
من حتی قبل از اینکه بخواهم به جبهه بیایم با خانواده خود خداحافظی کردم. و به آنها گفتم: پدر و مادر جان من حتما شهید می شوم. منتظر برگشت من نمانید.
کد خبر: ۴۴۵۵۴۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
از دیگر کارهای حمید این بود که وقتی در روستاها کسی شهید می شد، حمید هاشمی بدون اینکه خانواده ی شهید را بشناسد، بچه ها را جمع می کرد و می رفتیم روستا برای تسلیت گفتن و دلداری دادن.
حمید می گفت: با خانواده ی شهدا صحبت کنید و سعی کنید که جای خالی فرزند شهیدشان را حس نکنند. در منزل شهدا مراسم برگزار می کرد و کارهای خانواده ی شهید را انجام میداد، به نحوی که خانواده ی شهید از حالت غم خارج میشد.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۹
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
حمید نظرات خوبی می داد و عملی هم میشد. یک روز حمید با من تماس گرفت که بروم دبیرستان، آنجا جلسه گذاشته بود تا برای شروع سال تحصیلی جدید برنامه ریزی کنند.
دبیرستان امام، بزرگ ترین دبیرستان همدان بود و بیشترین دانش آموز را داشت. می خواست کار را جلو ببرد. سال تحصیلی شروع شد و برنامه ها تداوم پیدا کرد.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۶
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
گاهی وقت ها با یک کارت سی نفر سوار چرخ فلک بسیار بزرگ پارک میشدیم. حمید هاشمی در محله ی چرم سازی شناخته شده و شاخص بود. امکاناتی که یک پدر برای فرزندش نمی توانست فراهم کند، حمید برای بچه های پایین شهر و محروم آماده می کرد. پدر برای بچه ها شده بود.
کد خبر: ۴۴۵۴۵۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۴
حیدر بیدر نامنی
حیدر که آمد در خانه به صدا در آمد. خودش رفت کنار در و برگشتنش طول کشیده متوجه شدم چند نفر ضد انقلابی آن را بیرون کشیده و در کوچه آخری با چاقو به او حمله ور شده و وی را درون جوی آب لگد مال کردند.
کد خبر: ۴۴۵۲۱۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۴
سردار شهید حمید هاشمی به روایت خانواده و دوستان بر گرفته از کتاب "نوجوان پنجاه ساله"
نهایت سادگی را در پوشاک حمید میشد دید، گفتار و رفتار ساده ای داشت. عبادت ساده ای داشت، ادا در نمی آورد، منتظر این نبود که بگویند پوشش حمید خوب است یا نه و حمید چقدر آدم خوب و زاهدی است. اصلا برای حمید این قضایا مهم نبود که دیگران چه اظهار نظری نسبت به او دارند.
کد خبر: ۴۴۵۱۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۹