کهکیلویه و بویراحمد - دفترخاطرات

دفترخاطرات
شهادت با شلیک تیر خلاص!
خاطره آزاده سرافراز «جلال کناری» درباره نحوه شهادت «پرویز ایزدیان»

شهادت با شلیک تیر خلاص!

آزاده سرافراز جلال کناری در مورد نحوه شهادت شهید غریب در اسارت تعریف می‌کند: «در روزی پر از حادثه، من و شهید پرویز ایزدیان در کنار هم بودیم. پس از ساعت‌ها مقاومت جانانه، پرویز مجروح شد. در حالی که عراقی‌ها مرا به عنوان یکی از اسیران در میان شهدا و کشته‌های عراقی رها کرده بودند تا پیکرها را شناسایی و از هم جدا کنم، صدای ضعیف پرویز را شنیدم. چند لحظه بعد، یک سرباز عراقی با شلیک تیر خلاص به پرویز، او را به شهادت رساند. صحنه شهادت او تا ابد در ذهنم حک شده است.
با جان و دل برای دفاع از انقلاب اسلامی می‌ایستم
علی شیر قیطاسی آزاده سرافراز :

با جان و دل برای دفاع از انقلاب اسلامی می‌ایستم

سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی، یادآور صبر و استقامت مردانی است که با الهام از مکتب عاشورا، سال‌ها در اردوگاه‌های رژیم بعث عراق شکنجه شدند اما هرگز دست از آرمان‌های انقلاب برنداشتند. یکی از این دلاوران، «علی شیر قیطاسی» آزاده و جانباز گچسارانی است که خاطرات تلخ و شیرین خود از نبرد پدخندق و اسارت در زندان‌های مخوف عراق را با ما در میان گذاشته است.
جانباز شهید «سید علی فردوسیان»؛ ادامه دهنده راه شهدا در خدمت به ایثارگران
خاطره نگاری جانباز شهید

جانباز شهید «سید علی فردوسیان»؛ ادامه دهنده راه شهدا در خدمت به ایثارگران

جانباز شهید «سید علی فردوسیان» در بیان خاطرات شفاهی خود گفت: بعد از مجروحیت در رقابیه و پس از ترخیص از بیمارستان در راستای ادای دین و تکلیف، مجددا به جبهه اعزام شدم.» این جانباز بزرگوار سالها در بنیاد شهید تا روزی که شهید شود به ایثارگران خدمت کرد.
برای حفظ نظام و اسلام وارد جبهه شدم
خاطرات شفاهی جانباز «سید علی غلامی سوق»

برای حفظ نظام و اسلام وارد جبهه شدم

جانباز «سید علی غلامی سوق» در بیان خاطرات شفاهی خود بیان داشت: برای حفظ نظام و اسلام در سن 17 سالگی وارد جبهه شدم.
پس از دستور امام بدون درنگ راهی جبهه شدم
خاطرات شفاهی جانباز «جعفر پارسا»

پس از دستور امام بدون درنگ راهی جبهه شدم

جعفر پارسا جانباز 25 درصد دفاع مقدس در بیان خاطرات شفاهی خود بیان داشت: پس از دستور امام بدون درنگ و با عشق راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شدم.
در جبهه با عشق می‌جنگیدیم
خاطرات شفاهی جانباز «بارونی احمدیان»

در جبهه با عشق می‌جنگیدیم

جانباز «بارونی احمدیان» در بیان خاطرات شفاهی خود بیان داشت: در جبهه های جنگ در 8 سال دفاع مقدس با عشق قدم نهادیم و جنگیدیم.
تا خون در بدن دارم فدای این نظام خواهم کرد
جانباز «امان الله جهانشاهی»

تا خون در بدن دارم فدای این نظام خواهم کرد

جانباز «امان الله جهانشاهی» می‌گوید: همانگونه که در زمان جوانی با حضور در جنگ و دفاع مقدس در کنار هم رزمان خودم نشان دادیم در حال حاضر نیز در صورت نیاز و ضرورت و دستور ولی فقیه تا خون در بدن دارم فدای این نظام خواهم کرد.
۱
طراحی و تولید: ایران سامانه