نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهدا
«از همان شبی که اولین شهید را به لوشان بردم یک سوال در ذهنم شکل گرفت. جواب آن سوال هر چه که بود نتیجه‌اش یک نهیب به خودم بود. غلامحسن! چقدر بی‌مسئولیتی! ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات «غلامحسن حدادزادگان» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۸۶۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲

روایتی خواندنی از همرزم شهید «ابراهیم رستمی»
صدا، صدای ابراهیم نبود؛ او می‌دانست چه کسی بوده که این حرف را زده اما سکوت کرد و حرفی نزد. معلم که سکوت او را دید، گوشش را گرفت و او را از روی نیمکت بیرون کشید. معلم گفت: دوباره ازت می‌پرسم کی بود؟ او باز هم سکوت کرد. معلم بیشتر عصبانی شد و گفت: دست‌هایت را بگیر! و ابراهیم دست‌های کوچکش را جلو گرفت و معلم با چوب به جانش افتاد. ادامه این خاطره از زبان «سیف الله پور شفیع» را در نوید شاهد کرمانشاه بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۵۹۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲

مادر شهید دانش‌آموز «محمود مافی»:
«محمود برای گرفتن رضایت خانواده جهت رفتن به جبهه، شب و روز گریه می‌کرد، به قدری پافشاری کرد تا رضایت به رفتنش دادیم. وقتی اجازه‌اش را گرفت دیگر در پوست خودش نمی‌گنجید ...» ادامه این خاطره از زبان مادر شهید دانش‌آموز «محمود مافی» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۵۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲

به مناسبت سالروز شهادت شهید «مرتضی معروف صوفیان»، زندگینامه این شهید گرانقدر منتشر شد.
کد خبر: ۵۷۸۵۷۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲

به مناسبت سالگرد شهادت شهید «سیروس یزدانی‌نیا»، برکت روزمان را به یاد او و با مطالعه زندگینامه این شهید بزرگوار رقم می‌زنیم.
کد خبر: ۵۷۸۵۷۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۸/۰۲

« یک روز که شهید طباطبایی دعای حجت را به قولی دزدیده و سر سفره گفته بود، یک پس گردنی از حجت خورد! بعد از زدن پس گردنی، شهید صنعتکار گفت: ای بابا! این ‌که دعای من بود! ...» ادامه این خاطره از زبان همسر شهید «حجت‌الله صنعتکار آهنگری‌فرد» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۴۸۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰

هم‌رزم شهید «محمد کرکه‌آبادی» نقل می‌کند: «راهم رو ادامه بدین. هیچ‌وقت نگذارین که اسلحه‌ام روی زمین بمونه که با این کار دشمن شاد می‌شه. این را بار آخر اعزامش گفت. پدرش در سن شصت و پنج سالگی خود را برای اعزام به بسیج معرفی کرد.»
کد خبر: ۵۷۸۴۳۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۳۰

برگی از خاطرات
«علی گفت با توجه به تجربه‌ای که در خصوص مسائل پزشکی داری، از طریق جهاد به روستا‌ها اعزام شو تا بتوانی کمکی برای آن‌ها باشی ...» ادامه این خاطره از شهید «علی میوه‌‏چین» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۱۶۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵

برگرفته از نامه‌های دانش‌آموزان به شهدا؛
«ای شهید، تویی که پایه‌های ظلم و ستم را لرزاندی و با خون خود نهال اسلام را آبیاری نمودی و به آیندگان درس چگونه ماندن را آموختی، همچنان که مولا حسین (ع)، چگونه بودن را به تو آموخت ...» ادامه این نامه را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۱۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵

همسر شهید «محمود شهریاری» نقل می کند: سال 1363 پس از پایان تحصیلات ابتدایی خیلی دوست داشت به جبهه برود و عشق رفتن به جبهه در وجودش موج می‌زد به همین خاطر به بسیج مراجعه نمود و ثبت نام کرد اما به علت جثه کوچک او با عضویتش مخالفت کردند.
کد خبر: ۵۷۸۱۴۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۵

در قسمتی از جلد سوم کتاب «به قول پروانه» که خاطرات شهربانو و کبری چگینی از زنان امدادگر استان قزوین است، می‌خوانید: «انگیزه همگی ما مبارزه با رژیم حاکم بود. در سطح گسترده اعلامیه تکثیر می‌نمودیم و به دست مردم می‌رساندیم. سخنرانی‌ها و پیام‌های امام را روی نوار ضبط می‌کردیم و نشر می‌دادیم و به داد مجروحان تظاهرات می‌رسیدیم ...»
کد خبر: ۵۷۸۰۳۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

«گفتند می‌خواهیم شما را به زیارت حضرت امام‌خمینی(ره) ببریم. شالباف اظهار کرد که ما این روز‌ها را لحظه‌شماری می‌کردیم، این زمان یک فرصت طلایی است و چشمان ما امشب خواب ندارد ما خانه نمی‌رویم ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مهدی شالباف» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۸۰۲۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

«متانت ایشان آشکار بود طوری که وقتی ایشان در مجلسی حضور داشت آن جمع از چارچوب‌های احترام خارج نمی‌شد و جمع تحت تأثیر ایشان قرار می‌گرفت ...» ادامه این خاطره از شهید جانباز «مجید نبیل» را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۸۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۳

«نگاه آقا مهدی زین‌الدین به مصیب، نگاهی همراه با افتخار و لذت بود و می‌گفت: هر وقت آقا مصیب با ما باشد، خیال‌مان از بابت تخریب راحت است ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات شهید «مصیب مرادی‌کشمرزی» است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۹۴۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

برگی از خاطرات آزادگان؛
«روز‌ها و ماه‌ها گذشت تا اینکه خبر آزادی ما را دادند. اصلاً باور نمی‌کردیم انگار در خواب و رؤیا بودیم، وقتی به مرز رسیدیم سه روز ما را قرنطینه کردند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزادگان قزوین است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۹۳۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
مادر بزرگوار شهید «مهدی علیپوربشری» طی مصاحبه‌ای، در تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر این شهید بزرگوار از خوابی پرده بر می‌دارد که فرزند شهیدش، میهمان حضرت معصومه(س) شد، از شما دعوت می‌کنیم نظاره‌گر قسمتی از فیلم این مصاحبه باشید.
کد خبر: ۵۷۷۹۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۲

معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان شمالی عنوان کرد؛
کهنسال گفت: برابر برنامه‌ریزی‌های صورت گرفته دو هزار و ۶۵۴ خاطره مربوط به والدین و همسران شهدا و همچنین جانبازان و آزادگان ضبط شده است که در قالب تفاهم‌نامه‌ای با اداره‌کل صدا و سیمای استان مقرر شد این خاطرات به صورت مستمر از شبکه استانی «اترک» پخش گردد.
کد خبر: ۵۷۷۹۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

«هیچ وقت از سختی کارش حرفی نمی‌زد و مسایل کاری را در خانه بازگو نمی‌کرد ...» ادامه این خاطره را از زبان مادر شهید «حسن حسین‌پور» در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کد خبر: ۵۷۷۸۷۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

برگرفته از داستان طنز دفاع مقدس؛
«یک ماه گذشت هیچکس خبری از سعید نداشت. رفت و آمد دوستان و فامیل بیشتر ما را مشکوک کرده بود. عباس آخرین نفر بود که سعید را دیده بود. در جواب بابا گفته بود: حاجی خیالتون راحت باشه عملیات تموم شده، خبری نیست. سعید بی‌خیال دنبال گشت و گذار خودشه ...» آنچه می‌خوانید گزیده‌ای از داستان طنز دفاع مقدس است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۸۷۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۲۱

برگی از خاطرات آزادگان؛
«هوا بسیار گرم بود. بچه‌ها داخل آن سوله تنگ و سوزان از تشنگی فریاد می‌کشیدند، اما دریغ از یک قطره آب، همه بچه‌ها مجروح و زخمی بودند و نای حرکت نداشتند ...» آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات آزادگان قزوین است که تقدیم حضورتان می‌شود.
کد خبر: ۵۷۷۷۷۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۷/۱۸