بعد از چند روز داخل همان مقر با اکبر رضایی که فرمانده ما بود و شهید آذربایجانی نشسته بودیم که ... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید «اکبر آذربایجانی» است که تقدیم حضورتان میشود.
شهید "اکبر آذربایجانی" در وصیتنامهاش مینویسد: به دوستانم بگویید که قدر خودشان را بدانند، به فکر آینده، دنیا و آخرت خود باشند و زندگی را جدی بگیرند...
ما 4 فرزند داشتیم و از خداوند میخواستیم که فرزندی پسر به ما عنایت کند، وقتی پنجمین فرزند ما پسر شد آنقدر خوشحال بودیم... ادامه این خاطره از مادر شهید «عشقعلی قنبری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
در وصیتنامه شهید "محمدرضا انصاری" میخوانیم: سعى کنید بیشتر به معنویات بیندیشید، زیاد به مادیات فکر نکنید، حرفهاى مدرسین حوزههای علمیه گوش کنید و به آنها عمل نمایید...
شهید "غلامعلی حقیقی" در وصیت نامه اش نگاشته است: (( خدایا، توفیق این را نصیبم کن که همه زمان در راه استقرار و استمرار ولایت فقیه کوشا باشم. بنده گناهکارت هستم، نیرویی به من عطا کن که همیشه به یادت باشم و در راهت قدم بردارم.))
در بین راه ایشان دائما با دوستان شوخی میکردند، حرف از شهادت میزدند و به مزاج میگفتند: ما که سعادت نداریم، ترکش از کنار پایمان میگذرد و به ما نمیخورد... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید«علیاصغر جمشیدی» است که تقدیم حضورتان میشود.
سرباز شهید "خلیل تلند" در بخشی از وصیت نامه خود آورده است: ((شهید خلیل تلند می گوید: خدایا، شکر و سپاس که پوشاندی از دیگران اشتباهاتم را و عزت و آبرو به من بخشیدی.))
علی اشرف کرمپور همرزم " شهید محمد ولی پیامی" در روایتی می گوید: ((شهيد چند نارنجك و خشاب گلوله به كمر بسته بود كه پيك وصال حلقه يكي از نارنجك ها را در انگشت عروس جهاد و شهادت كرد و او را به حجله ديدار وصال محبوب روانه كرد.))
از بچگی با من مثل يک رفيق بود، در حالی كه با هم خيلی صميمی بوديم، ولی هميشه يک حرمت خاصی بين من و پدرم بود و ايشان هميشه دنبال بهانهای میگشتند كه با من ... آنچه میخوانید بخشی از خاطرات شهید « مسیب مرادیکشمرزی» است که تقدیم حضورتان میشود.
وقتی مرا گرفتند، یکی از نیروهای حکومت نظامی گفت: اینجا داری چه کار میکنی؟ من هم خیلی صادقانه گفتم: داریم اعلامیه امام خمینی(س) را چاپ میکنیم... ادامه این خاطره از خواهر شهید «ابوالفضل خوئینی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید...
همزمان با سالروز شهادت شهید "علی رحمانی" در وصیتنامه این شهید گرانقدر میخوانیم: من تصمیم خود را گرفتهام، سه ماه تعطیلات تابستانی را در این سرزمین تا پای شهادت جانفشانی میکنم و هیچ نیرویی مرا از ماندنم در جبههها باز نخواهد داشت...
دوازده سالش بود، همیشه گریه میکرد که من میخواهم جبهه بروم، رضایت بدهید. من میگفتم:"تو هنوز سنت کم است، هر وقت که بزرگ شدی میروی"، ولی میگفت: اگر رضایت ندهید... ادامه این خاطره از مادر شهید «قدیر حیدری» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید...
در آن موقعیت حساس که همه از خیابانها فرار میکردند تا مورد ضرب و شتم قرار نگیرند، او با دقت قدم میزد و در صدد شناسایی نیروهای رژیم بود... ادامه این خاطره از همسر شهید « علیاصغر جمشیدی» را در پایگاه اطلاعرسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
شهید "حسین نایبلو" در وصیتنامهاش آورده است: از شما برادران، خواهران، دوستان و آشنایان میخواهم راه حسین بن علی(ع) را ادامه دهید که انشاءالله پیروزید...
شهید "محمد یزدی" در وصیتنامهاش مینویسد: باید محتوای عقیدتی - سیاسی خود را غنا بخشیم که در خط امام بودن، تنها شعار دادن نیست؛ بلکه به تزکیه و عمل احتیاج دارد...