شهدای اسفند ماه - صفحه 2

شهدای اسفند ماه

همنشینی با یک عراقی

شهید رستمخانی می‌گوید: " چون خسته بودم كنار وى نشستم و سرم را روى شانه‏اش گذاشتم و به خواب رفتم."

چوب کبریت؛خاطره‌ای شنیدنی از شهید حسین باقری

غرق تماشای دعوای آن دو نفر بودم. چقدر جالب با هم بحث می کردند. متوجه شدم حسین نیست. این طرف و آن طرف را نگاه کردم. منتظر ماندم تا بالاخره حسین آمد،با چوب کبریتی در دست!

پلاک/ نماهنگ زندگینامه شهید امیرهوشنگ انصاری

امیرهوشنگ انصاری بیست وسوم مرداد ۱۳۴۴‏، در شهرستان ابهر به دنیا آمد.

خاطره‌ای از شهید رسول موسوی/ خط شکن

خواهر شهید رسول موسوی از برادر خود چنین می‌گوید: دیدن داداش برای همۀ ما دلگرمی بود. مامان با اینکه انس خاصی به رسول داشت و از دوری اش دلتنگ می شد، هیچ وقت جلوی او چیزی نمی گفت. پای حرف های مامان و سیدرسول که می‌نشستم می‌دیدم مامان او را به رفتن تشویق هم می‌کند.

خاطره‌ای از شهید بهرام حیدری/ تابع امام

خواهر شهید بهرام حیدری تعریف می کند: اولین بار که می‌خواست به جبهه برود، نه پدرم راضی بود و نه مادرم. شانزده سال بیشتر نداشت. می گفت: تو رو خدا رضایت بدید من همین یک بار رو برم.

پلاک/ کلیپی از شهید ربعلی اسماعیلی

شهید ربعلی اسماعیلی دوم فروردین ۱۳۴۴، در روستای دگاه از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد.

خاطره‌ای از شهید عشقعلی احمدی/ بخشش

خواهر شهید عشقعلی احمدی تعریف می‌کند: فکر کردم شاید از داداش یا یکی از فامیل ها شیطنتی دیده و می‌خواهد خبرش را به مامان بدهد.

پلاک/ کلیپی از شهید ذبیح اله بهرامی حصاری

شهید ذبیح اله بهرامی حصاری یکم خرداد۱۳۴۸‏، در روستای حصار از توابع شهرستان خدابنده به دنیا آمد.

خاطره‌ای از شهید میرزاعلی رستم‌خانی/ برای حوا

خواهر شهید میرزاعلی رستم‌خانی روایت می‌کند: میدانست من خواهر میرزاعلی هستم. تا من را کنار چشمه دید لبخند روی لبش نشست و گفت: خدا خیرت بده دختر. ان شاءالله عاقبت به‌خیر بشی.

خاطره‌ای از شهید حمید احدی/ دل سپرده

خواهر شهید احمید احدی می‌گوید: هیچ‌وقت بیکار ندیدمش. نُه ساله که بود همراه مصطفی و مرتضی می رفتند کوچۀ سیدلر جلوی دکان آقاجان بساط می‌کردند. می گفت باید پول تو جیبی مان را خودمان دربیاوریم.

خاطره‌ای از شهید محمدعلی محمدی

خواهر شهید محمدعلی محمدی می گوید: خرمشهر تازه آزاد شده بود. محمدعلی از جبهه برگشت. دستش را از گردنش آویزان کرده بود. او و یعقوبعلی هر دو در عملیات بیت المقدس حضور داشتند.

پلاک/ کلیپی از شهید سید هادی بشیری موسوی

شهید سید هادی بشیری موسوی بیست و ششم اردیبهشت۱۳۴۸‏، در شهرستان زنجان به دنیا آمد.

پلاک/ کلیپی از شهید علیرضا بهمنی

شهید علیرضا بهمنی سی ام تیر ١٣۴٧ ‏، درشهرستان زنجان به دنیا آمد.

خاطره‌ای از شهید فضائل کریمی/ خدا آدرس ما را دارد

خواهر شهید فضائل کریمی روایت می‌کند: بعد از عملیات بیت المقدس و آزادی خرمشهر فضائل که زخمی شده بود، در یکی از بیمارستان های تهران بستری بود. ما هم رفتیم تهران. چند روزی آنجا ماندم.
خاطرات شفاهی

گرسنگی مصلحتی شهید میکائیل کریمی

خواهر شهید شهید میکائیل کریمی تعریف می‌کند: سر سفرۀ ناهار نشسته بودیم. میکائیل طبق معمول غذایش را نخورد. کمی با قاشق غذا را زیرورو کرد و بعد آن را برداشت و رفت آشپزخانه

پلاک/ کلیپ شهید ذولفعلی امیدی

شهید ذولفعلی امیدی یکم شهریور ۱۳۳۹‏، در روستای پری از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد.

خاطره‌ای از شهید محمدحسین تجلی/ چراغ خاموش

خواهر شهید محمدحسین تجلی تعریف می‌کند: محمدحسین طفره می رفت و چیزی نمی گفت اما وقتی دید حریف دایی گفتن های مظلومانۀ پسرها نمیشود، گفت: فقط با یک شرط که چراغ ها خاموش باشند!

خاطره ای از شهید حسین باقری/ فقط باید از خدا ترسید

خواهر شهید حسین باقری می‌گوید: زنجان بمباران شده بود. مردم همه در هراس بودند. طولی نکشید که حسین به خانۀ ما آمد؛فاطمه آماده شو باهم بریم جایی.

کلیپی از شهید مصطفی اسحاقی

مصطفی اسحاقی چهارم مهر ۱۳۳۳، در روستای حسین آباد از توابع شهرستان خدابنده به دنیا آمد.

شهید بهرام حیدری به روایت خواهر شهید: می خوای مثل ادیسون اختراعات بزرگ کنی؟

خواهر شهید بهرام حیدری از برادر خود می‌گوید: آبجی من تا حالا کلی چیز یاد گرفتم. دیگه نیازی به کلاس هم ندارم. همین روزا گیرنده ام رو کامل می کنم.
طراحی و تولید: ایران سامانه