نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شفاهی والدین شهدا
خاطرات شفاهی والدین شهدای زنجان(7)
پدر شهید علی اکبر آریغ در خاطرات خود می گوید: زمان رفتنش، من به خاطر سن کم او رضایت نمی دادم اما بلاخره موفق شد. او در وصیتنامه خود که میان صفحات قرآن گذاشته بود نوشته بود من تنها پسر شما بودم اما اسلام واجب تر بود.
کد خبر: ۵۲۹۳۶۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۶

خاطرات شفاهی والدین شهدای زنجان(6)
پدر شهید «تراب اسدی» در خاطرات خود از فرزندش می گوید: او در پایگاه مسجد فعالیت داشت و گاهی دست از کار می کشید تا به نیازمندان کمک کند اما هیچ وقت نمی گفت؛ برای نیازمندان کاری انجام می دهد فقط می گفت کار دیگری داشتم.
کد خبر: ۵۲۹۳۶۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۵

خاطرات شفاهی والدین شهدای زنجان(5)
پدر شهید «قاسم تقی لو» در خاطرات خود از فرزندش می گوید: بارها اتفاق افتاد که مهمان در خانه بود یا او بسیار خسته بود همه می خوابیدیم بعد از مدتی صدایی مرا بیدار میکرد و می دیدم قاسم نماز شب می خواند. من هرگز آن نمازهای با اخلاص اش را فراموش نمی کنم.
کد خبر: ۵۲۹۳۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴

شهید «سعید عزیزی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. پدر این شهید والامقام خاطره‌ای از فرزند شهیدش روایت می‌کند: «فرمانده به آن‌ها گفته بود هر تریلی‌‎ که از این منطقه عبور کرد؛ باید بارنامه تحویل دهد، تا حق عبور داشته باشد. وقتی یک تریلی نزدیک می‌شود، طبق دستور فرمانده از راننده تریلی بارنامه می‌خواهند...»
کد خبر: ۵۲۹۳۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴

آسمان آبی تر (قسمت اول)
"آسمان، آبی تر" مجموعه کلیپ های مصاحبه با والدین شهدا و آزادگان و جانبازان دفاع مقدس استان یزد می باشد. این برنامه در استودیو بنیاد شهید و امور ایثارگران با همکاری صدا و سیمای مرکز استان ضبط و پس از تدوین از شبکه استانی یزد پخش می شود. این قسمت از "آسمان ، آبی تر" با پدر و مادر شهید «محمدعلی چاوشیان» به مصاحبه پرداخته است. پدر شهید والامقام چنین می گوید:«فرزندم در شب شهادت غسل کرده بود و لباس نو پوشیده بود» نوید شاهد شما را به دیدن این مصاحبه دعوت می کند.
کد خبر: ۵۲۹۳۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۴

خاطرات شفاهی والدین؛
مادر شهید «پورخواجه وند» گفت: بچه‌ای دلسوز و مهربان بود به طوری که وقتی کپسول در پادگان آتش گرفت خودش را قربانی کرد تا جان دوستانش را نجات دهد.
کد خبر: ۵۲۸۸۰۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۸

شهیدان «سید جعفر و مصطفی سجادیان» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس هستند. مادر این شهید والامقام خاطراتی از خواب خود را روایت می‌کند: روزی که فرزندانم راهی جبهه شدند همان شب خواب دو کفتر خال‌خالی را دیدم؛ با دست آن‌ها را نوازش کردم، ناگهان از دستان من پریدند و به آسمان پرواز کردند. صبح که بیدار شدم انگار به من وحی شده بود که فرزندانم شهید می‌شوند.
کد خبر: ۵۲۸۸۰۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۱۸

شهید «حسین استبرقی» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطراتی از فرزند شهیدش را روایت می‌کند: «حسین من در قید و بند و هیچ چیز نبود، از مال دنیا فقط یه ماشین داشت. حتی زمانی که از طرف ارتش به او خانه دادند؛ منزل خود را در اختیار دوستش که مستاجر بود قرار داد. حسین من دلِ بزرگی داشت.»
کد خبر: ۵۲۸۸۰۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۲/۰۴

گفتگوی تصویری با مادر شهید «فرهاد ملکیان»؛
مادر شهید «فرهاد کیانیان» می گوید: آن زمان که پدر شهید در جبهه حضور داشت، می‌خواست به جبهه برود. من مخالف رفتنش بودم تا اینکه یکروز از خواب بیدار شد و گفت؛ دو نفر با روپوش سفید روی سرم ایستاده بودند دستم را گرفتند و از رودخانه مرا عبور دادند و گفتند؛ «اسلام پیروز است نگران نباش» گفت: هر طور شده می روم چه رضایت بدهی، چه ندهی.
کد خبر: ۵۲۸۷۳۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۷

شهید «علیرضا زارعین» متولد شهرستان تهران از شهدای دفاع مقدس است. در این کلیپ پدر گرامی این شهید گرانقدر از قدرتی مافوق قدرت‌ها در پیروزی انقلاب برای‌مان سخن می‌گوید. این کلیپ با عنوان «چراغ محله» با همکاری بنیاد شهید و امور ایثارگران استان سمنان و صدا و سیمای مرکز این استان تهیه شده است. نوید شاهد سمنان شما را به دیدن این گفتگوی زیبا دعوت می‌کند.
کد خبر: ۵۲۸۳۴۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۳

خاطرات شفاهی والدین؛
یک روز وقتی با پسرم با هم دردُدل می کردیم پسرم برایم گفت: مادرجان، اگر روزی من هم مانند پسر عمه و بقیه دوستانم به شهادت برسم و من را هم در تابوت برایتان آوردند، هیچوقت ناراحت نشوید و به من افتخار کنید چون به مسیر حقیقی خودم رسیده ام. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۲۸۰۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۰

خاطرات شفاهی والدین؛
مادر شهید «دیدار کردستانی» گفت: روزی که خبر شهادت پسرم را شنیدم بیقراری کردم، ولی با یادآوری مصائب روز عاشورا، صبر را از حضرت زینب (س) درخواست کردم.
کد خبر: ۵۲۸۰۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۹

گفتگوی تصویری با پدر شهید «فرهاد شکریه زاده»؛
پدر شهید«فرهاد شکریه زاده»، گفت: یکی از همرزمان به همراه یکی از نیروهای نظامی خبر شهادت فرزندم را به ما دادند راهی بیمارستان ارتش شدم هشت نفر با هم شهید شده بودند وقتی پیکرش را دیدم سرفرزندم از تنش جدا شده بود از یک خال زیر یکی از چشمانش او را شناسایی کردم.
کد خبر: ۵۲۷۹۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۹

خاطرات شفاهی والدین شهدا؛
ضیاء اسدزاده مادر شهید «هدایت تیغی» می‌گوید: «وقتی می‌خواست به جبهه برود برایش جشن گرفتم و قربانی کردم تا به‌سلامت برگردد، ولی نمی‌دانستم این آخرین دیدار من با پسرم است. هفت روز بعد از عید شهید شد.» در ادامه مصاحبه تصویری با مادر این شهید گرانقدر را در نوید شاهد می‌بینید.
کد خبر: ۵۲۷۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۷

خاطرات شفاهی والدین؛
مادر شهید «محمد اسماعیل بگی» درباره نحوه شهادت فرزندش گفت: بدون اجازه من و با دستور امام به جبهه رفت و پس از ۱۵ روز پیکر غرق خونش بازگشت.
کد خبر: ۵۲۷۷۵۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۶

رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران قرچک از برگزاری طرح «راویان نور» در این شهرستان خبر داد و گفت: «این طرح به منظور ضبط خاطرات شفاهی والدین معظم شهدا و جانبازان هفتاد درصد اجرا خواهد شد.»
کد خبر: ۵۲۷۷۰۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۵

زمانی که از پادگان برگشت همراهش یک اسلحه کمری بود که خودش را برای رفتن به میدان جنگ آماده کرده بود. برایش گفتم مادر جان این خطرناک است چرا همراه خود حمل میکنی؟ گفت: نگران نباشید من به میدان می روم و آرزوی شهادت دارم. در ادامه فیلمی از گفتگو با مادر این شهید گرانقدر را می بینید.
کد خبر: ۵۲۷۵۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۴

شهید «ابوالفضل محمدیان» از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطراتی از خواب خود را روایت می‌کند: «یک شب خواب ابوالفضل را در کنار یک حاج آقا نورانی دیدم. لحظه‌ای گذشت و یک سنی از آسمان به زمین آمد. حاج آقایی که چهره‌ای نورانی داشت، به من گفت مادر از شیربرنج و فیرینی این سینی، هر کدام را دوست داری بخور. این‌ها همه صبر خدایی است. من شیربرنج را خوردم و این سینی به آسمان رفت.»
کد خبر: ۵۲۷۴۶۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۱۷

شهید «ایرج میرزا » از شهیدان هشت سال دفاع مقدس است. مادر این شهید والامقام خاطره‌‍ای از فرزندش روایت می‌کند: «ماه محرم بود؛ روبه‌رو منزل ما هیئت حسینی کردنشینان برپا شده بود. در آخر مراسم، زمانی‌که اهالی هیئت از رفتگان خود یاد می‌کردند؛ به‌جای نام پسرم محمود که در تصادف فوت کرده بود، از نام ایرج یاد کردند. همان شب خواب ایرج را که هنوز در جبهه بود را دیدم که می‌گفت: مادر جان من همیشه سر سفره شما هستم.»
کد خبر: ۵۲۷۴۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۳

خاطرات شفاهی؛
پدر شهید «تقی فرهادی» در خاطرات خود می گوید: ما همگی بصورت داوطلب بخاطر قرآن و اسلام و امام خمینی (ره) عازم جبهه شدیم. قبل از اعزام به پسرانم گفتم که شما نیایید بمانید و جای من را در خانه پر کنید. اما هیچکدام قبول نکردند و همگی عازم شدیم. در ادامه فیلمی از گفتگو با پدر این شهید را می بینید.
کد خبر: ۵۲۷۴۴۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۰۳