سمنان - صفحه 8

سمنان
قسمت اول خاطرات شهید «علی طاهریان»

کتاب غذای روح است

همسر شهید «علی طاهریان» نقل می‌کند: «هربار از سفر بر می‌گشت، سوغاتی‌اش کتاب بود. می‌گفت: کتاب غذای روحه. فقط که نباید به جسم‌مون برسیم.»
از خدمت به خانواده شهدا تا شهادت در مرصاد

خاطراتی از خانواده شهید ابراهیم عامریان / کارمند بنیاد شهید بود و عاشق شهادت

پسرم روزی دوبار میومد از ما سر میزد . میگفت ، بابا جان این ها خانواده شهید هستند و خیلی به گردن ما حق دارند . الان هم هستند ، آقای دماوندی که خانمش هم کارمند بنیاد شهید هست .

«سردار کوهستان »؛ خاطراتی از شهید مرتضی شادلو

کتاب «سردار کوهستان» به قلم بنیامین شکوه‌فر، خاطرات سردار شهید مرتضی شادلو است.
مناجاتی از شهید سید جواد طاهری

پرودگارا چگونه به سویت آیم؟ / مناجاتی از شهید سید جواد طاهری

اي خدايي كه عقلها قابليت دركت را ندارد و دلها گنجايشت را ندارد معبودا عزم سفر به سويت را كرده ام!
شهید سید مسعود طاهری

خاطراتی از شهید سید مسعود طاهری

بلند شد نماز بخواند. دید همه نشسته اند و کسی از جا بلند نمی شود. از همه مهمانها خواست که آماده شوند برای نماز جماعت. همه هاج و واج به هم نگاه می کردند. نماز جماعت در مجلس عروسی؟ عجیب بود. سابقه نداشت
شهید حمید رضا صیاد

نماز در گودالی شبیه قبر / خاطراتی از شهید حمید رضا صیاد

جایگاه حسینیه و مسجد به جای خودش اما بدنهامون باید به خاک عادت کنه. شاید... شاید این طوری بیشتر مواظب کارهامون باشیم
دانش آموزان پايه اول مدرسه شاهد در روز دوشنبه مورخ ۹۶/۱۲/7 به همراه مربيان خود بمنظور تدريس و آشنايي با حرف (ه) مهمان بنياد بودند

حضور دانش آموزان مدارس شهرستان گرمسار در بنیاد شهید و امور ایثارگران

بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان گرمسار با دعوت از دانش آموزان مدارس به بیان مسائل ایثار و شهادت و دفاع مقدس و همچنین شرح وظایف بنیاد شهید و امور ایثارگران اقدام نمود
شهید رمضانعلی قصابی

زندگینامه و خاطرات شهید رمضانعلی قصابی

مامی بستگان دور و نزدیکمان، برای وداع آخر با پیکر پاک برادر شهیدم به گلزار شهدای شهرمان فردوس رضا رفته بودند. پاییز 61 بود. هوای سردی می وزید. من دیرتر به محل رسیدم. همه اعضای فامیل در حال رسیدن به محل تشییع جنازه بودند. با سرعت خودم را به تابوت رساندم. در همین حال دایی ام (شهید قصابزاده) جلویم آمد و مانع رفتنم شد گفت: پلاستیک جنازه حسین را بسته اند، برگرد. موقعی که خواستند او را دفن کنند خودم شما را به زیارت شهید حسین می برم تا برای آخرین بار او را ببینی. قبول کردم و به طرف ماشینی که خودشان رانندگی ان را برعهده داشتند رفتیم. در ماشین گفت: صدیقه جان تو دیگر زینب شده ای. باید صبر داشته باشی. مادرت را دلداری دهی و پشتیبانش باشی. اگر می توانی مطلبی بنویس و امروز آن را در مراسم تشییع پیکر حسین بخوان
در سالروز شهادت شهید علی اصغر صادقچه منتشر می شود

گالری عکس شهید «علی اصغر صادقچه»

به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. بيست و پنجم اسفند 1363، در شرق رود دجله عراق بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در گلزار شهداي زادگاهش قرار دارد. برادرش حسين نيز شهيد شده است.
شهید مجید صحافی

آموزش قرآن به شیوه شهید مجید صحافی

شروع کردم به خواندن. صفحه که تمام شد، گفت:«این کلمه‌ها رو حاج آقا گفت این طوری بخونین». بعدها متوجه شدم توی مسجد خوب یاد می‌گیرد و با این کار می‌خواهد غلط‌های من در برود، اما طوری که من ناراحت نشوم.
شهید سید حسن شاهچراغی

خاطراتی از شهید سید حسن شاهچراغی

شهید سرپرست موسسه کیهان دقت کافی داشت که مبادا کسی خارج از حقی که بر گردن اداره دارد کار کند. یک روز عازم سفر خارجی در معیّت آقای (آیت الله) خامنه‌ای من آن طرف خیابان منتظر بودم تا بیاید و برسانمش دیدم دارد می‌آید و دو ساک هم به همراه دارد. جلو دویدم تا در آوردن ساک‌ها به ایشان کمک کنم اما هر چه اصرار کردم اسباب‌ها را به من نداد و با عذرخواهی فراوان گفت: آقای یاورپناه! من ساک‌ها را به شما ندادم به دلیل این که به عنوان راننده موسسه فقط وظیفه دارید تنها در صندوق عقب ماشین را باز کنید و مرا تا فرودگاه ببرید و وظیفه من هم این است که وسایل‌ام را خودم حمل کنم.
شبی با لاله های زهرایی ( یادواره شهدای شهر درجزین)

یادواره شهدای شهر درجزین از توابع شهرستان مهدیشهر (شبی با لاله های زهرایی)

سه شنبه 96/12/1 همراه با نماز مغرب و عشاء - مسجد جامع صاحب الزمان (عج) در جزین همراه با صرف اطعام
مناجات نامه شهید محمد مرادی

توفیق انجام وظیفه و نیت خالصانه در مناجات شهید محمد مرادی

خداوندا، در اين لحظات پر شور و لحظه حركت از تو در خواست دارم كه از گناهانم درگذري و دعاي بنده عاصي و گنهكار خود را مستجاب كني! نيت ها را خالص گرداني به خانواده شهدا و معلولين و مجروحين صبر و اجر عظيم عنايت فرمايي! لحظه مرگ را لحظه سعادتم قرار دهي!
نویسنده سر کار خانم زهرا حدادی

معرفی کتاب «سایه های سرو»؛ خاطراتی از شهید رضا میرزاخانی

همان‌شب رضا به خوابم آمد. ديدم با من حرف نمی‌‌زند. نگاهی به سکة روی پيش‌بخاری کرد و رفت. صبح سکه را داديم بيرون تا شهيد از ما راضی شود. از اول گفته بوديم:«برای رضای خدا شهيد داديم، پس چيزي نمی‌گيريم.».
در سالروز شهادت شهید سید حسن شاهچراغی منتشر می شود

کلیپ / شهید سید حسن شاهچراغی

تا پايان سطح خارج در حوزه علميه درس خواند. ازدواج کرد و صاحب دو پسر شد. روحاني و نماينده مجلس شوراي اسلامي بود. مدتي به عنوان سرپرست مؤسسه كيهان فعاليت كرد. يكم اسفند 1364، در بمباران هوایی اهواز هنگام بازديد از مناطق جنگي بر اثر حمله جنگنده‏های عراقی به هواپيما شهید شد. پيكر وي را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.
سردار شهید ابوالفضل هراتی

زندگی نامه کامل سردار شهید ابوالفضل هراتی

با ورود به هرمل، عكس هاي امام جلب توجه مي كرد. مردم آنجا بسيار مهربان بودند. با ديدن برادران سپاهي با مهرباني آنان را بغل مي گرفتند. به طوري كه انسان به ياد غريبي اسلام در اين منطقه مي افتد . وقتي براي گرفتن وضو به پايين آمدم، نوجوان ده ساله اي با يك پلاستيك نان آمد . از برادران لبناني سوال كردم: چرا نان آورده است؟ گفتند : اين نان نذري است. مردم معمولاً هر چه نذر مي كنند براي برادران سپاهي مي آورند .
شهید محمد آقای صبوری

حجاب و عفاف در دیدگاه شهید محمد آقای صبوری

آخر شب دخترم را روی زانو نشاند. سر و صورتش را بوسید و گفت:«دایی جون! توی راه مدرسه چادرت رو خوب سرت کن، برای خانمی مثل تو حجب و حیا از همه چیز مهم تره».
شهید علی اصغر اشرفی

دفاع از حریم اسلام و قرآن در وصیت نامه شهید علی اصغر اشرفی

دفاع از حریم اسلام و قرآن عزیز بر هر مسلمان متعهد لازم و واجب آمده. در پی لبیک نداي مقام ولایت فقیه و مرجعیت کبیر رهبر عظیم مان، امام خمینی، عازم به نجات سرزمین عشق و شهادت می گردم. چون هدفم اسلام بود و براي اسلام رفتم، فداي اسلام شدم.
شهید والامقام نور الله اختری

کلیپ / خاطراتی از شهید والامقام نور الله اختری

شهید نورالله اختری، فرزند عباسعلی، مسئولیت : تک تیرانداز،محل دفن : گلزار شهدای قم حرم خانم فاطمه معصومه(س) صحن آینه (صحن امام رضاعلیه السلام) حجره ۳۸
شهید حسین صبور

اوقات فراغت و حفظ قرآن توسط شهید حسین صبور

برای اوقات فراغت مان برنامه‌ی حفظ قرآن داشتیم. چند نفر بودیم. حسین هم یکی از آنها بود. برای این که رقابت ایجاد شود، هر کس بهتر می خواند برنده اعلام می‌شد.
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه