خاطرات دفاع مقدس - صفحه 23

آخرین اخبار:
خاطرات دفاع مقدس

خاطرات پرتقالی (5)؛ کانال کنیِ بخش دارها

زمان جنگ رسم بود که سازمان های دولتی، مدیرها و کارمندهای خود را به جبهه اعزام می کردند. سال 1365 در فاو مستقر بودیم. بی سیم خبر داد. بخشدار «میاندرود» و «کیاسر»، سهمیه ی مدیرهایی هستند که این دفعه قرار است چند هفته مهمان محور، توی خط باشند.

خاطرات پرتقالی (3)؛ نامردها نجاتم بدهید!

در هورالعظیم بودیم، شهریور سال 1364. آماده می شدیم برای عملیات قدس. یک روز فرمانده لشکر- مرتضی قربانی- آمد به حاج جوشن گفت:حاجی! بچه ها رفتند هور تمرین بلم سواری و تیراندازی.
خاطرات رزمندگان عملیات بیت المقدس

روایت حماسه 1

عملیات بیت المقدس یکی از بزرگترین و غرورآفرین ترین عملیات های دوران دفاع مقدس بشمار می رود . لذا با توجه به حضور در ایام وقوع عملیات بیت المقدس هر روز خاطراتی را از زبان رزمندگان حاضر در این عملیات و جنبه های مختلف این عملیات در اختیار شما خوانندگان محترم قرار می دهیم .

خاطرات پرتقالی (2)؛ سقوط آزاد

یک روز پسرخاله اسماعیل از فاو آمد اهواز، شهرک پایگاه شهید بهشتی تا سری به ما بزند و خستگی ای در کند. دو تا چتر منور خوشگل هم با خودش آورد. می خواست برای یادگاری با خودش ببرد شمال. با کلی سماجت، راضی اش کردم یکی از بدهد به من.

خاطرات پرتقالی (1)؛ کلاشینکف پلاستیکی

وقتی وارد پایگاه شهید بهشتی می شدم، دو تا چشم دیگر قرض می کردم که آدم های پدرم را بشناسم. یکی از آن ها آقای مهرزادی بود؛ مسئول ستاد لشکر. او همیشه آمار مرا داشت. می دانست بابا که منطقه است سرو کله ی من هم پیدا می شود.
خاطرات زنان دفاع مقدس:

این عشق ناتمام ...!

روایتی کوتاه از خواهر جانباز «آمنه وهاب زاده» از اتفاقات جنگ.
خاطرات شهید

خاطرات شهید حسن بایرام زاده

خاطرات شهید حسن بایرام زاده از زبان مادر
خاطرات قفس

خاطرات دوران اسارت

خاطرات آزادۀ جانباز محمد­علی ملتجاییِ فرید از اسارت
خاطرات آزاده

خاطرات آزادۀ سر افراز وجانباز یوسفعلی کُرد اهری

خاطرات آزادۀ جانباز یوسفعلی کُرد اهری

خاطرات مریم کاظم زاده خبرنگار دفاع مقدس

روزها به سختی سپری می شد و نبرد همچنان ادامه داشت. من و اصغر و باقی کسانی که در جنگ حضور داشتیم، برخلاف روزهای نخست باور کرده بودیم که دامنه جنگ گسترده است و به زودی پایان نخواهد گرفت.

شهادت به وقت استنشاق گاز «خردل»

هشتم اسفندماه مصادف با سالروز بمباران شیمیایی بیمارستان صحرایی حضرت فاطمه‌الزهرا (س) است. این روز در تقویم‌ها به نام روز «بسیج جامعه پزشکی» نام گرفته است.

چشمهایم را با خدا معامله کردم

تمام تخت ها پُر بود از مجروحانی که به تازگی جراحی شده بودند...

مجموعه انیمیشن «چند قدم مانده به تو» این قسمت رمز پرواز

مجموعه «72 قسمتی چند قدم مانده به تو» کمیک استریپ (نقاشی گرافیکی)

مجموعه انیمیشن «چند قدم مانده به تو» این قسمت دلخوری

مجموعه «72 قسمتی چند قدم مانده به تو» کمیک استریپ (نقاشی گرافیکی)
خط ایثار (18)

و این عشق است که فرمان می راند

اطاعت از ولایت فقیه ناآگاهانه و کورکورانه نیست، بلکه اطاعتی عالمانه و آگاهانه است و چنانچه تاکنون دیده ایم، اگر ملتی شکست خورده، عامل مهم آن نداشتن رهبری و امام است.

مجموعه انیمیشن «چند قدم مانده به تو» این قسمت بسم الله

مجموعه «72 قسمتی چند قدم مانده به تو» کمیک استریپ (نقاشی گرافیکی)

مجموعه انیمیشن «چند قدم مانده به تو»این قسمت تنگه احد

مجموعه «72 قسمتی چند قدم مانده به تو»

قرائت بیانیه ی نانوشته در حضور سردار سلیمانی!

حاج قاسم دفتر سفید را از من گرفتند که خودشان بخوانند و من آهسته به ایشان گفتم: حاج آقا آبروداری کنید!

از زابل آمده ام که اسلحه ی پسرم را بردارم تا به زمین نماند

با لهجه ی شیرین زابلی گفت: من از زابل آمده ام که اسلحه ی پسرم را بردارم تا به زمین نماند و من می خواهم انتقام خون فرزندم را از دشمن بگیرم.
طراحی و تولید: ایران سامانه