قسمت نخست خاطرات شهید «عباس داودی»
همرزم شهید نقل میکند: «به آسمان نگاه کرد. ستارها چشمک می زدند. باغ زیبایی که توی خواب دیده بود، روی آسمان نقش بست. پدر، مادر، اروانه، زمین کشاورزی، فرماندهی سپاه، دختری که دوستش داشت، همه را پشت میدان مین گذاشت و با یک حرکت خود را وسط میدان مین انداخت.»