خاطره ای از شهید - صفحه 27

خاطره ای از شهید
خاطراتی از شهید محمدرضا رضایی

الهی رضاً برضائک

همه بچه ها روی زمین دراز کشیدند . شهید محمدرضا رضایی هم روی زمین دراز کشید و من هم در پایین پای او که کمی گودتر بود دراز کشیدم و سرم را روی پای او گذاشتم در آن لحظات دائماً این ذکر را می گفت: الهی رضاً برضائک داشتم به او نگاه می کردم که در یک لحظه یک گلوله به قلب آن شهید اصابت کرد و در دم به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز «شهادت»

نوجوانی که برای رفتن به جبهه گریه می کرد!

چطوری میخواهی به جبهه بروی شهید عبدالله درحالی که گریه میکرد مرتب اسرار میکرد و یک صفحه کاملا سفید دردست چپ و یک خودکار دردست راست داشت و با چشم گریان منتظر بود که پدرش رضایتنامه بنویسد دراین مرحله موفق به گرفتن رضایتنامه نشد سپاه و بسیج هم آن روز نیرو اعزام نکردند در آن شب بود که تلویزیون صحنه ای ازجبهه ها را نشان میداد .
یادی از شهدای انقلاب

خاطره ای از شهید اسدی عرب/مبارزی با سلاح فرهنگ

شهید «غلامرضا اسدی‌عرب» دانشجوی دانشسرای مقدماتی گرگان بود که با سخنرانی‌های آتشین خود در آگاهی‌بخشی مردم منطقه نقش بسزایی داشت...
خاطره ای از جانباز«حمید خمبر»

شهید گلستانی که با کیسه گونی خودرا به جبهه رساند

بعد از چند روز که ما برای بردن تدارک به شهر آمدیم، پیش غلام تشکری هم رفتیم، خیلی گریه کرد و مدام از ما می خواست که او را هم ببریم خط و به ما می گفت: فقط یک دور خط رو ببینم...

خاطره اى از شهيد حسين ارجمند

خاطره اى از شهيد حسين ارجمند فرزند بهمن، متولد 2 ارديبهشت 1353، شهادت 25 مهر 1373، خاطره اى از شهيد حسين ارجمند به روايت مجيد كريم طالشى(همرزم شهيد)

زندگینامه قاری و مداح شهيد غلام حسين زيني وند

بايد گفت يكي از افراد فعال و بيار دلسوز جامعه بود وقتي كه انقلاب با موفقيت و پيروزي به هدف خود رسيد شهيد زيني وند با اينكه ديار و خانواده خود را ترك  گفته بود از پاي نمي نشست و هر شب و روز براي تداوم بخشيدن به انقلاب پر شكوه اسلامي ايران از هیچ گونه فعالیتی دریغ نمی کرد...
خاطره (تیربارچی)

فرزندان شهدا بدانند که پدرانشان برای اسلام رفتند

شهید سرخی از ناحیه کتف مجروح می شود ولی برای اینکه مبادا تیربار مورد استفاده عراقی ها قرار گیرد...
طراحی و تولید: ایران سامانه