حدود شش ماه بود که نصرالدین را ندیده بودم ایشان در پاوه مشغول خدمت بودند می خواستم با بچه ها از روستای بیرواز به پاوه برویم اما کمتر راننده ای جرات داشت ما را به پاوه ببرد ...
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
محمدمحسن سیزده سال بیشتر نداشت که برای دفاع از اسلام و میهن راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد. هرچه به او می گفتند : " فعلا نرو، تو هم اکنون کم سن و سالی و برادرت هم تازه شهید شده است"،می گفت...
شهيد محسن گيلانى فر، فرزند عباسعلى در سال 1343 در يكى از روستاهاى اطراف شهرستان بابل بدنيا آمد و تحصيلات خود را تا مقطع راهنمايى ادامه داد. در تاريخ 17 آبان ماه سال 1361 در منطقه موسيان به درجه شهادت نائل آمد.
با صدای خمپاره های عراقی ها،همگی از خواب بیدار شدیم و اسلحه ها را برداشتیم و به حالت آماده باش به انتظار نشستیم. در همین حین کبوتر سفیدی در نزدیکی ما نشست...
دهم مرداد 1342، در شهرستان دلیجان به دنیا آمد. پدرش سیدحسین و مادرش صدیقه خانم نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. سال 1362 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و دوم دی 1365، در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
وقتی از بچه های همکلاسیم با خوشحالی خدا حافظی کردم، با 11 تن دیگر از بچه ها به طرف سپاه رفتیم همه رزمنده ها را دیدم که در بین آنها خردسال هم بود، نوجوان و جوان و پیرمرد هم بود. همگی از خانه های خودشان خداحافظی کرده بودند و عاشقانه به سوی جبهه میشتافتند ...
موقع سربازی «سید امیر » فرا رسیده بود و من خیلی ناراحت بودم. وقتی می خواست برود می گفت: مادر من باید بروم چون جنگ است و من نمی توانم اینجا راحت بنشینم و خاک مملکتم به تصرف در آید. من خیلی امیر را دوست داشتم او یک فرشته بود...
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.
قربانعلی در یکی از قبرهای آماده شده برای شهدا،بدون هیچ ترس و هراسی می خوابد و یکی از همراهان نیز بلافاصله با استفاده از دوربین عکاسی موجود، از این صحنه جالب و کم نظیر عکس می گیرد.
نوید شاهد: من جا مانده ام اثری است از نگاه جانباز سيد محسن حسينی به قلم علی اكبر خاوری نژاد در هفت سفر كه در آن سعی شده به شمه ای از ايثارگری های شهدا و جانبازانی كه جسم و جانشان را برای دفاع از صيانت انقلاب تقديم نموده اند، بپردازد
«وقتی مهتاب گم شد» قبل از آنکه شرح زندگی علی خوش لفظ باشد، روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند. علی خوش لفظ که نامش را بخاطر نزدیکی تولدش با ولیعهد پهلوی، جمشید گذاشتهاند، سالها بعد در نوجوانی، همزمان با وقوع انقلاب اسلامی خود نیز دچار تحول و دگرگونی در اهداف و آرمانها میشود. همین انقلاب درونی باعث میشود که او در اولین اعزام به جبهه نام خود را به علی خوش لفظ تغییر دهد و سرانجام زندگیاش هم تغییر کند.