راه سعید ادامه دارد؛ مقاومت پایدارتر از همیشه است
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، در روزهایی که شعلههای مقاومت در برابر ظلم و اشغالگری رژیم صهیونیستی دوباره جان گرفته، نام فرزندان دلاور این سرزمین در دل تاریخ ماندگار میشود. یکی از این جوانان غیرتمند، شهید سعید عزیزی است؛ پاسداری مؤمن، خوشخلق و عاشق اهلبیت (ع) که در راه دفاع از آرمانهای انقلاب و حمایت از مظلومان، جان خود را فدا کرد و در دفاع مقدس ۱۲ روزه، به قافله شهدای اسلام پیوست.
در دل داغ و غرور خانواده این شهید والامقام، مادری ایستاده و صبور حضور دارد که با قلبی شکسته، اما پرصلابت، از فرزندش میگوید؛ از پسری که نهتنها چراغ خانه، بلکه سربازی وفادار در راه دین، وطن و ولایت بود.
در ادامه، به گفتوگویی صمیمی با «قشنگ امامی»، مادر شهید «سعید عزیزی» میپردازیم تا از زبان او با بخشهایی از زندگی، شخصیت و آرمانهای این شهید بزرگوار آشنا شویم؛ گفتوگویی که همزمان با غم فراق، آکنده از افتخار، ایمان و ایستادگی است.
نوید شاهد کرمانشاه: از زندگی شهید برایمان بگویید.
مادر شهید: فرزندم متولد ۱۳۷۵ مداح، قاری قرآن واذان گو بود تا مقطع کارشناسی ارشد درس خواند و به خاطر علاقه اش از ۵ سال پیش وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. همیشه به من میگفت: مادر جان اگر پاسدار نباشم، بسیجی که هستم و تا ابد بسیجی میمانم. پسرم خیلی با تقوا و خوش اخلاق بود همیشه من را با لفظ مادر جان صدا میزد. از زمانی که مشغول شد خیلی کمک حال پدرش بود. خیلی از هزینههای زندگی ما را پرداخت میکرد. تمام وسایل زندگی آینده و جهیزیه خودش را به صورت اقساط خریداری کرده بود، اما اسرائیل فرصت ازدواج و استفاده از وسایل را از پسرم گرفت و او در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ به شهادت رسید.
نوید شاهد کرمانشاه: فرزندتان چطور به شهادت رسید و چه کسی به شما اطلاع داد؟
مادر شهید: مادر یکی از همکاران سعید با من تماس گرفت و گفت: سعید مجروح شده و در بیمارستان طالقانی کرمانشاه بستری است. من هم خیلی سریع با همسرم تماس گرفتم و خیلی زود به بیمارستان رفتیم. آنجا دیدمش، اما همه سر و صورت سعید از بین رفته بود، بعید بود که زنده بماند به نظرم اگر تا بیمارستان هم مانده بود و شهید نشده بود منتظر همکارانش بود. علاقه عجیبی به دوستان و همکاران نظامیاش داشت به همین خاطر وقتی همکارانش در بیمارستان و بالینش حاضر شدن و او را دیدند، روح بلندش پرکشید و برای همیشه ما را ترک کرد و رفت پیش امام حسین (ع) که آرزوی دیرینهاش بود. آن لحظه احساس غم واندوه شدید، اما همراه با افتخار داشتم.
پسرم هیچ وقت از مسائل و مشکلات کاری و شرایط سخت حتی در زمان جنگ اسرائیل هم برای ما صحبت نمیکرد. نمیخواست ما نگران باشیم.
نوید شاهد کرمانشاه: احساس خود را نسبت به شهادت سعید را برایمان بگویید.
مادر شهید: این حمله اگرچه عزیزترین فرزندم را گرفت و روح و روان خودم، همسرم و فرزندانم را به هم ریخت، اما من را مصمم کرد که پسر کوچکم را نیز همانطوری که دوست داشت ادامه دهنده این مسیر و مبارزه با رژیم اسرائیل تربیت کنم.
نوید شاهد کرمانشاه: این حمله چه تاثیری بر روحیه خانوادهها و جامعه مقاومت گذاشته است؟
مادر شهید: خاطرات دفاع مقدس را زنده کرده است و درست مثل همان زمان مادران فرزندان خود را تقدیم اسلام، ایران و رهبری میکنند. جامعه هم باهم متحدتر و مستجمتر شدهاند و مقاومت با جانفشانی فرزندان ایران زندهتر و پرشورتر شد.
این حملات جان بهترین انسانها را گرفت، دانشمندان، فرماندهان و مردم مظلومی که تنها جرم آنها استقامت و قبول نکردن ظلم و استکبار است، پس مسیر مقاومت همچون زمان امام حسین (ع) دشوار است و نیاز به ایستادگی دارد.
نوید شاهد کرمانشاه: با توجه به این حمله، چه پیامی دارید برای آنهایی که هنوز در برابر ظلم و تجاوز مقاومت میکنند؟
مادر شهید:به آنها میگویم ظلم پایدار نیست و ظالم از بین رفتنی است اما مقاومت میماند و از بین رفتنی نیست.
نوید شاهد کرمانشاه: از خاطرات خود با شهید بگویید.
مادر شهید: سعید تازه از مأموریت برگشته بود و یک هفته مرخصی داشت حتی در تشییع شهید «محمد هزارخانی» از شهدای کنگاور شرکت کرد. اما صبر نکرد، دست و پای من و پدرش را بوسید و رفت حالا هم که دیگه شهید شده است، گفت باید برم تا قوم یهود به ما نخندد.
نوید شاهد کرمانشاه: چطور توانستید با چنین ضایعهای، همچنان پای آرمانهای شهید و مقاومت بایستید؟
مادر شهید: پای آرمانهای مقاومت و شهید ایستادگی میکنم، چون میخواهم خون شهید ما و همه شهدایی که از ابتدای اسلام تا حالا شهید شدهاند هدر نرود.
سعید با وجود اینکه دارای مدرک فوق لیسانس برق مخابرات بود، اما علاقه عجیبی داشت که وارد سپاه شود و پاسدار باشد. همیشه به من میگفت: اگر در سپاه پاسداران استخدام نشوم، بسیجی که هستم. از طریق بسیج با ظالم میجنگم و در این راه به شهادت میرسم.
نوید شاهد کرمانشاه: شهید در چه شرایط و نحوی به شهادت رسید؟ اگر مایلید لطفاً خاطرات یا جزئیات آن روز را با ما در میان بگذارید.
مادر شهید: پسرم در ماهیدشت مجروح و در بیمارستان طالقانی به شهادت رسید تمام سر و صورت پسرم از بین رفته بود. سعید پس از ملاقات با همکاران و هم رزمانش پر کشید، چون علاقه زیادی به آنها داشت.
نوید شاهد کرمانشاه: چه ویژگیهایی از شهید برای شما و خانواده بیشتر برجسته است؟
مادر شهید:خیلی خوش اخلاق بود، همیشه لبخند میزد، با من رفیق بود. دست و پای من را میبوسید و میگفت شما با نان کارگری من را بزرگ کردهاید. عاشق رهبر بود همیشه میگفت: جانم فدای رهبر، هر وقت رهبری رو از قاب تلویزیون میدید بلافاصله میگفت دردت به جانم. اجازه نمیداد عکسش را قاب کنیم میگفت: مادر جان من برای خدا رفتم و در راه خدا خدمت میکنم دوست ندارم عکسم روی دیوار باشد و خانوادهام به دیگران به واسطه درجههای من پز بدهند.
نوید شاهد کرمانشاه: بعد از شهادت، چطور با نبود شهید کنار آمدید؟
مادر شهید: همهی ما وقتی ناراحت میشویم به این فکر میکنیم که آرزو و خواسته سعید شهادت بود. البته مردم هم با همراهی و همدردی که با ما کردن غم را از یاد ما بردن، غم من همراه با افتخار بود.
نوید شاهد کرمانشاه: پیام یا توصیهای برای جوانان و نسل آینده از زبان شهید یا خانواده ایشان دارید؟
مادر شهید: جوانان از وطن دفاع کنند با وطن فروش هم صدا نشوند، راه سعید و شهیدا را ادامه دهند تا سرنگونی اسرائیل کودک کش. اگر جوانان راه شهیدان را ادامه ندهند مدیون آنها هستند.
انتهای پیام/