گفتگو با جانباز 70 درصد سرپل ذهابی«اردشیر خوش گفتار»
جانباز 70 درصد سرپل ذهابی می گوید:من متولد سال 1345، در دوران دفاع مقدس در جبهه‌ها به عنوان یک رزمنده حضور داشته ام و در اثر حملات هوایی دشمن جانباز شدم. با وجود جراحات سنگین، هرگز از خدمت به انقلاب اسلامی و کشورم دست برنداشته‌ام و اکنون با افتخار تمام، آماده‌ام جانم را در راه آرمان‌های این انقلاب فدا کنم.

از جبهه‌های جنگ تا امروز، هرگز از راه انقلاب برنگشته‌ام

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، امروز افتخار داریم که در کنار جانباز گرامی، «اردشیر خوش گفتار» باشیم. ایشان با شجاعت و فداکاری‌های بی‌نظیر خود در دوران دفاع مقدس سهمی بزرگ در حفاظت از کشور عزیزمان ایران داشته‌اند. جانبازی با درصد 70 که به‌طور قطع داستان‌هایی از ایستادگی، رنج، فداکاری و امید را در دل خود جای داده است. این مصاحبه فرصتی است تا به برخی از این تجربیات و خاطرات گرانبها گوش فرا دهیم و از نزدیک با بخشی از حقیقت تاریخ پر افتخار کشورمان آشنا شویم. به عنوان فردی که در دوران جنگ آسیب دیده و اکنون با مشکلات ناشی از آن دست و پنجه نرم می‌کند، مهم است که صدای او شنیده شود و از نگاه ایشان به جنگ، ایثار، و معنای واقعی جانبازی بیشتر بدانیم.

از شما سپاسگزاریم که وقت گذاشتید و در این مصاحبه حضور پیدا کردید.

نوید شاهد کرمانشاه: در ابتدا خودتان را معرفی کنید.

من «اردشیر خوش گفتار» متولد سوم اردیبهشت ماه 1345 در منطقه گلین، یکی از روستاهای بین گیلانغرب و سرپل ذهاب به دنیا آمدم. تا کلاس پنجم ابتدایی در روستا تحصیل کردم. بعد از پایان تحصیلات ابتدایی، به دلیل شروع جنگ ایران و عراق نتواستم ادامه تحصیل دهم و مشغول به کار کشاورزی و دامداری شدم، چون پدرم به کمک نیاز داشت و من هم به او کمک می‌کردم.

نوید شاهد کرمانشاه: با توجه به اینکه جنگ شروع شده بود، آیا به صورت داوطلبانه به جبهه پیوستید؟

بله، در حین کار کشاورزی و دامداری به عضویت بسیج درآمدم. سال 1364 طبق وظیفه، آماده خدمت سربازی شدم و به پایگاه کفر آور اعزام شدم. سپس به حوزه نظام وظیفه اسلام آباد غرب فرستاده شدم. خانواده‌ام با رفتن من موافق بودند و حتی دو برادر بزرگترم که از من بزرگتر بودند هم عضو بسیج بودند.

 نوید شاهد کرمانشاه: بعد از اعزام، کجا خدمت کردید؟

بعد از اسلام آباد غرب، به پادگان عجب شیر اعزام شدیم تا دوره آموزشی را بگذرانیم. پس از اتمام آموزش، به لشکر 77 خراسان، تیپ دو، گردان 153 منتقل شدیم و از طریق همین لشکر به جزیره مجنون در منطقه اهواز اعزام شدیم. در آنجا 45 روز در خط مقدم بودم.

نوید شاهد کرمانشاه: شرایط آن زمان در جبهه چگونه بود؟ آیا از نظر روحی با سایر سربازان تفاوتی داشتید؟

وضعیت جنگ سخت بود، اما همه با روحیه بالا و با ایمان به خدا به جبهه آمده بودیم. حتی قبل از رسیدن به منطقه، اتوبوس‌ها می‌ایستادند و نماز می‌خواندیم. هیچ‌کدام از ما از رفتن به جبهه ابراز ناراحتی نمی‌کردیم.

نوید شاهد کرمانشاه: روزی که دچار آسیب شدید، چه اتفاقی افتاد؟

 روز 14 آذرماه 1364 بود، حوالی ساعت 10:30 تا 11 ظهر، سه هواپیمای دشمن بعثی به ما حمله کردند. ما در نیزارها بودیم و هر بمبی که داشتند، بر سَر ما ریختند. ترکش‌ها به پای چپ، دست چپ، گوش چپ، جمجمه، چشم چپ و صورتم اصابت کرد. از 34 نفر ما، 10 نفر جانباز شدند و 3 نفر هم همان‌جا به شهادت رسیدند.

نوید شاهد کرمانشاه:چطور توانستید از آن حمله جان سالم به در ببرید؟

وقتی ترکش به جمجمه‌ام خورد، یک سرباز به نام اسدی از بچه‌های شهرستان سنقر به من گفت: "ترکش به سرت خورده؟" در آن لحظه متوجه جراحات بدنم نبودم. وقتی می‌خواستم بلند شوم و مرا به بیمارستان ببرند، متوجه شدم که دست و پایم را از دست داده‌ام.

نوید شاهد کرمانشاه:پس از آن حادثه، چه اتفاقاتی برایتان افتاد؟

دوستان و آشنایانم که در اهواز بودند سریع خود را به من رساندند، اما من سعی کردم آنها را آرام کنم و گفتم: "گریه نکنید، این تقدیر خداوند است. من خوشحالم که به درجه جانبازی رسیدم، هرچند سعادت شهادت را نداشتم."  بعد از آن به بیمارستان آپادانا در تهران منتقل شدم و 75 روز در آنجا بستری بودم.

نوید شاهد کرمانشاه:آیا در دوران درمان و پس از آن احساس سختی داشتید؟

واقعاً باید بگویم که بیمارستان آپادانا خیلی خوب به من رسیدگی کرد. پرستاران و پزشکان آنجا به من بسیار محبت کردند. من هم هیچ‌گاه در زندگی‌ام به خاطر نقص‌های جسمانی‌ام آه نکشیدم و همیشه شاکر خداوند بودم که مرا زنده نگه داشت.

نوید شاهد کرمانشاه:پس از بهبودی، همچنان در جبهه‌ها حضور داشتید؟

 بله، بعد از جانبازی حتی در حمله مرصاد در سال 1367 شرکت کردم. در آنجا برادران رزمنده‌ای در گوشه‌ای کمین کرده بودند و من خود را به آنها رساندم و گفتم: که می‌خواهم به شما کمک کنم.یکی از آنها گفت:«پاهایت اذیت می‌شود، نمی‌توانی.» اما من گفتم: «نگران نباشید، من می‌توانم کمک کنم.»

نوید شاهد کرمانشاه:در نهایت پس از سال‌ها ایثار و فداکاری، اکنون در کجا و در چه وضعیتی هستید؟

 با توجه به اینکه سالگرد شهادت «حاج قاسم سلیمانی» نزدیک است، من تنها 20 درصد از جسم و روحم باقی مانده است، اما همه آن را فدای حاج قاسم و رهبر عزیزم می‌کنم. همچنان در خدمت انقلاب اسلامی هستم و حتی حاضرم منزلم را در اختیار رزمندگان قرار دهم.

نوید شاهد کرمانشاه:خیلی متشکریم که وقت گذاشتید و این داستان پر از ایثار و فداکاری را با ما به اشتراک گذاشتید. از صبر و شجاعت شما درس بزرگی می‌آموزیم. من هم از شما تشکر می‌کنم که این فرصت را به من دادید تا بتوانم بخشی از تجربیاتم را با شما در میان بگذارم. همواره شاکر خداوند هستم که توانستم در راه دفاع از کشور و انقلاب اسلامی خدمت کنم.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده