مادر شهید محمد هزار خانی: پسرم می گفت؛ برای شهادتم دعا کنید
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، زندگی هر شهید، داستانی پر از عشق، ایثار و پایمردی است که نه تنها در میدان نبرد، بلکه در خانواده و میان اطرافیان نیز تأثیر عمیقی بر جای میگذارد. امروز به سراغ خانواده شهید «محمد هزارخانی» رفتهایم تا از زبان نزدیکانش، گوشهای از زندگی شخصی، خانواده و آرمانهای او را بشنویم. داستانی که نشان میدهد چگونه یک جوان عاشق و مومن، در کنار نقش پدر و همسر، تا آخرین لحظه پای آرمانهای خود ایستاد و راه مقاومت را پیش گرفت. با هم روایتهایی شنیدنی از عشق به خانواده، ایمان به خدا و پایبندی به مسیر شهادت را مرور میکنیم.
نوید شاهد کرمانشاه: لطفا از زندگی شهید برای ما بگویید.
«عینعلی هزار خانی» پدر شهید میگوید: محمد و رضا فرزندان دوقلوی همسان من بودند از همان بچگی هر دو منضبط، با اخلاق و اهل مسجد و درس بودند. هر دو پس از اتمام تحصیلات دانشگاهی وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدند و پاسدار بودند. رضا در سال ۱۴۰۰ بر اثر تصادف فوت شد و محمد در تاریخ ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ بر اثر حمله اسرائیل به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید محمد متولد ۲۹ خرداد ۱۳۶۵ و دارای تحصیلات کارشناسی برق الکترونیک بود. ۱۵ سال پیش ازدواج کرد و پس از ۱۲ سال صاحب فرزند شد که دوقلو به نامهای «حسین و فاطمه» هستند.
شهید محمد علاقه بسیار زیادی به حضرت عباس (ع) داشت و از اعضای اصلی ودائمی هیئت دارالقران بود و بزرگترین آرزویش شهادت بود. در واقع شهادت خود را در ایام جشن نیمه شعبان سال ۱۴۰۳ و زیارت حرم امام رضا (ع) در سال ۱۴۰۴ گرفت.
«لیلا دهنوی» همسر شهید میگوید: فکر میکردم حالا که صاحب فرزند شدهایم و آنقدر به آنها وابسته است دیگر کمتر از شهادت حرف بزند، اما همچنان به ما می گفت برای شهادتم دعا کنید.
نوید شاهد کرمانشاه: چطور با خبر شهادت شهید مواجه شدید؟ آن لحظه چه احساسی داشتید؟
پدر شهید: همسرم به برادرش که اتفاقا فرزندش همرزم محمد ماست زنگ زد و سراغ محمد را گرفت. گفت مجروح شده و در بیمارستان است. من، مادر، همسر و فرزندان کوچک محمد راهی بیمارستان شدیم وآنجا فهمیدم که شهید شده در اوج ناراحتی و احساس فقدان، اما افتخار کردم. گریه نکردم ناراحت نشدم تا یک وقت منافقین و دشمنان ما خوشحال نشوند.
شهید با من، مادر و همسرش قبل از شهادتش صحبت کرد که شرایط جنگی است و هر احتمالی وجود دارد و ممکن است دو ماه یا بیشتر در مأموریت باشم و یا حتی شهید شوم. اما ما همچنان با قوت در راه انقلاب و اسلام میمانیم همانطوری که فرزندمان میخواستند و سفارش میکرد ند راه امام حسین (ع) و راه شهید محمد را ادامه دهیم و زیر بار ظلم نرویم.
نوید شاهد کرمانشاه: از دید شما، این حمله چه تاثیری بر روحیه خانوادهها و جامعه مقاومت گذاشته است.
پدر شهید: خانوادهها قهرمانان خود را به جامعه معرفی کردند. جامعه منسجم ومتحد شد و مقاومت امید بیشتری به پیروزی نهایی پیدا کرد. زیرا مقاومت میداند تنها کشوری که میتواند اسرائیل را از صحنهی روزگار محو کند ایران اسلامی با همراهی جوانان شجاع و دلیر است.
این حملات نشان داد که اسرائیل و آمریکا به هیچ دین، قانون و قوائدی اعتقاد ندارند و به یکباره به هر کشوری به ویژه کشورهای آزادی خواه و مستقل که زیر بار ظلم و استکبار نمیروند حمله میکنند و بهترین و عزیزترین جوانان، دانشمندان و نخبگان یک کشور را از بین میبرند.
پیام من این است که وقتی مولا و مقتدای ما امام حسین (ع) در برابر ظلم مقاومت کردند و با وجود از دست دادن جان خود و فرزندان و یارانش پس از ۱۴۰۰ سال در بلندای تاریخ جهان میدرخشد و همهی جهان بر پیروزی او واقف هستند پس مقاومت لازمه امروز ما و در هر صورت پیروز و ماندگار و الگوی جهانیان است.
نوید شاهد کرمانشاه: خاطرهای از آن روز یا روزهای پس از حمله هست که بخواهید با ما به اشتراک بگذارید؟
«مهوش دهنوی» مادر شهید: به فرزندم غبطه میخورم غسل شهادت کرد و رفت. قبل از رفتن ازمن درخواست یک لیوان آب خنک کرد که مدام این درخواست او در ذهنم مرور میشود.
همسر شهید: شهید محمد خیلی به دخترش وابسته بود، ما بعد از ۱۲ سال بچه دار شده بودیم. شب قبل از شهادت ساعت ۲:۳۰ دقیقه شب دخترم را بیدار کرد تا بگوید بابا، وقتی گفت: بابا خداحافظی کرد و رفت.
نوید شاهد کرمانشاه: چطور توانستید در مواجهه با چنین ضایعهای، همچنان پای آرمانهای شهید و مقاومت بایستید.
پدرشهید: شهادت آرزوی فرزندم بود، او اهل هیئت و روضه بود. برای شهادت دعا میکرد در عین حال ما ملت امام حسین (ع) و شهادت هستیم.
چطور با خبر شهادت شهید مواجه شدید، آن لحظه برای خانواده چگونه بود.
پدر شهید: تا آنجای که من اطلاع دارم پسرم مسئول شلیک بودو با پهباد او را به شهادت رساندند. در بیمارستان متوجه شدیم. خیلی سخت بود، اما بدون ترس و گریه.
نوید شاهد کرمانشاه:چه ویژگیهایی از شهید برای شما و خانواده بیشتر برجسته است.
پدر شهید: خیلی مردمی بود. به مردم مستضعف کمک میکرد، از جمله ساخت حمام، سرویس بهداشتی وایزوگام.
مادر شهید: پسرم از اعضای اصلی و دائمی هیئت دارالقرآن شهرمان بود. زمانی که در کنگاور حضور داشت حتی یک جلسه هیئت را هم ترک نمیکرد، خیلی امام حسینی بود. عاشق روضه حضرت عباس (ع) بود. دهه اول محرم با اینکه میدانستم شهید شده، اما هر شب که هیئت میرفتیم دنبالش میگشتم. به نظرم بهترین فرزند، بهترین همسر و بهترین بابای دنیا بود.
همسر شهید: برای پدر و مادرش احترام و ارزش خاصی قائل بود. خیلی برای نماز خواندن تأکید میکرد. بچه هایمان را از همان زمان تولد تا الان که دو سال دارند سر سجاده میگذاشت تا با نماز آشنا شوند. پیرو رهبر و ولایت بود.
نوید شاهد کرمانشاه:بعد از شهادت، خانواده و اطرافیان چگونه با این فقدان بزرگ کنار آمدند.
پدر شهید: لطف خداوند و امام حسین (ع)، چون ایام عزاداری امام حسین (ع) بود ما با حضور در هیئت مورد علاقه شهید (دارالقرآن) با گریه بر مظلومیت امام حسین (ع) و شهدای کربلا غم و اندوه خود را سبک میکردیم. مردم هم در تمام مراحل همراه ما بودند.
نوید شاهد کرمانشاه:پیام یا توصیهای برای جوانان و نسل آینده از زبان شهید یا خانواده ایشان دارید.
پدر شهید: جوانان زیر بار ظلم نروند این خواسته شهید وکل خانواده است من برای شهید لباس مشکی نپوشیدم و معتقدم زمانی باید لباس مشکی بپوشیم که مسئولین و جامعه ما زیربار ظلم بروند.
مادر شهید: مسئولین و جوانان به گونهای رفتار کنند که خداوند و شهدا از آنان راضی باشند.
همسر شهید: همسرم بخاطر اعتقاداتی که داشت شهید شد. انتظاردارم جوانان بیدار شوند آگاه باشند و اجازه ندهند اتفاقات جنگ ۱۲ روزه دوباره تکرار شود پیرو رهبری وانقلاب باشند. قبل شهادت وقتی با من خداحافظی کرد. از من خواست که فرزندانم را ادامه دهنده راهش تربیت کنم. ولایت مدار بزرگشان کنم. من به ایشان گفتم تنهایی سخت است من بچهها را چکار کنم و شهید گفتند طبق آیه ۲۸ سوره انفال مال و فرزند آزمایش هستند که اگر ما از پس این آزمایش بزرگ برآییم خداوند پاداش بزرگی به ما خواهد داد.
انتهای پیام/