روایتی خواندنی از شکستن دندان های یک جانباز کرمانشاهی در اسارت
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، بی شک تداعی خاطرات شهیدان، آزادگان و جانبازانی که جان، عمر خود و یا عضوی از پیکر خود را فدای آرمان های انقلاب شکوهمند اسلامی کردند ما را برای ادامه دادن راهشان مصمم تر خواهد کرد.
در ادامه روایتی خواندنی از آزاده و جانباز کرمانشاهی "حیدر جباری" تقدیم مخاطبان ارجمند می شود.
وقتی که به اسارت بعثیون درآمده بودم بر سر مسئله ای با یکی از اسرا درگیر شدم و با هم زد و خورد کردیم. ما را به دفتر اردوگاه بردند. رییس اردوگاه از من خواست که در حضور آن ها برادر هم وطنم را بزنم.
متوجه شدم آنها می خواهند از این مسئله سو استفاده کنند و از زد و خورد ما لذت ببرند و زنگ تفریح درست کنند. من پشیمان شدم که چرا اصلا درگیر شدم. هر چه قدر اصرار و تهدید کردند من حاضر نشدم روی برادر هم وطنم دست بلند کنم. امتناع من باعث عصبانیت آن ها شد. لذا با مشت و لگد به جانم افتادند. دندان هایم را شکستند و پرده ی گوشم را پاره کردند. آن زمان بود که من و آن برادر یکدیگر را در آغوش گرفتیم و با هم گریه کردیم. این کار ما باعث شد که آنها از عصبانیت آتش بگیرند و هر دوی ما را از دفتر اردوگاه بیرون انداختند.
انتهای پیام/