گفتگوی تصویری با جانباز ارتش «علی اشرف دایی چین»؛
«علی اشرف دایی چین»، می گوید: 19 سال بیشتر نداشتم که وارد ارتش جمهوری اسلامی ایران شدم. آن زمان جنگ تحمیلی شروع شده بود که فرمانده ما دستور داد به سمت غرب کشور(سومار ) برویم. من مسئولیت خدمه موشک را به عهده داشتم به دستور فرمانده تعداد زیادی از بعثی ها را در همان حمله از بین بردیم که بعد از این حمله به هم اسارت عراقی ها درآمدیم.
کد خبر: ۵۵۲۵۹۳ تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۱/۳۰
روایتی خواندنی از فرزند آزاده و جانباز«سید مرتضی حسینی»؛
فرزند آزاده و جانباز«سید مرتضی حسینی»، می گوید: پدرم تعریف کرد که بعثی ها یکی از اسرا را به هنگام فرار را با تیر زدند و به بیمارستان فرستادند لذا بقیه ی اسرا را به جرم هم دستی زیر شکنجه گرفتند. مجبور شدیم علت فرار وی را نوعی بیماری اعلام کنیم. اسرا هر کدام به طور جداگانه مسئولیت فرار او را به عهده گرفتند و خواستار تنبیه به جای او شدند.
کد خبر: ۵۲۹۴۶۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۱/۲۵
روایتی خواندنی از «عباس قادری» آزاده کرمانشاهی؛
«عباس قادری» آزاده کرمانشاهی می گوید: مرا به محوطه ی اردوگاه بردند چند بعثی کابل به دست هم منتظر ایستاده بودند. سرهنگ بعثی جلو آمد و گفت: نترس، کاری نداریم! فقط به نام صدام این قطعه بلوک را بردار و جا به جا کن من روی زمین آب دهنم را انداختم و صدام را لعنت کردم...
کد خبر: ۵۲۴۰۷۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۹/۲۸
روایتی خواندنی از آزاده کرمانشاهی«علی سیفی»؛
نوید شاهد - آزاده کرمانشاهی «علی سیفی» می گوید: «برخی از اتفاقات دوران اسارت ما شبیه معجزه بود. یکی از بازرسی ها بدنی درحالیکه خودکار را داخل لباسم جاسازی کرده بودم درست زمانی که مأمور عراقی لباسم را بازرسی می کرد، خودکار افتاد اما مأمور عراقی آن را ندید و من پس از بازرسی بدنی آن را برداشتم.»
کد خبر: ۵۱۸۲۲۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۲۰
نوید شاهد- آزاده و جانباز کرمانشاهی "خدا مراد دبیریان" می گوید:« اتفاق دردناکی که از زمان اسارت تا انتقال بچه ها شاهد آن بودیم، شهادت 221 نفر از بچه های رزمنده بود که همه از شدت تشنگی له له می زدند و جان به جان آفرین تسلیم کردند و به یاد لب های عطشان بچه های فاطمه زهرا ( س ) چشم بر هم گذاشتند.»
کد خبر: ۵۱۲۱۷۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۵
نوید شاهد- جانباز کرمانشاهی "حیدر جباری" می گوید: «حاضر نشدم روی برادر هم وطنم دست بلند کنم، امتناع من باعث عصبانیت بعثیون شد و با مشت و لگد به جانم افتادند، دندان هایم را شکستند و پرده ی گوشم را پاره کردند...»
کد خبر: ۵۱۲۱۷۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۵/۱۵
گفتگوی تصویری با جانباز و آزاده کرمانشاهی؛
نوید شاهد - "باقر آقایی" جانباز و آزاده کرمانشاهی ، می گوید: «سال 59 اوایل جنگ تحمیلی، دشمن بعثی برای اینکه راحت تر بتواند از مرز قصر شیرین وارد کشور شود، بخش زیادی از جوانان این منطقه را به اسارت درآورده بود که این موضوع برایش بی نتیجه ماند.»
کد خبر: ۴۹۵۵۱۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۰/۰۷
خاطرات خودنوشت آزاده کرمانشاهی"امید علی پیری"؛
نوید شاهد - آزاده کرمانشاهی " امید علی پیری" در روایتی می گوید: «صلیب سرخ آمد و گفت بیایید برای رفتن به ایران باید ثبت نام کنید اما بچه ها نرفتند. آنها گفتند چه شده شما تا امروز برای ایران می مردید و حالا نمی روید! گفتیم چند تا از بچه های ما را برده اید تا آنها را هم نیاورید ما به ایران نمی رویم.»
کد خبر: ۴۸۵۹۲۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
نوید شاهد - آزاده و جانباز کرمانشاهی " نعمت نمام" در روستای کریم آباد قصرشیرین به دنیا آمده است که در جنگ تحمیلی در تاریخ دوم شهریور 1359 توسط دشمن بعثی اسیر و در 26 مرداد 1359 به وطن بازگشت. از این آزاده عزیز اسنادی از دوران اسارت به یادگار مانده که تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.
کد خبر: ۴۸۵۸۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
خاطرات آزاده کرمانشاهی؛
نوید شاهد- "علی قاسمی" آزاده دوران دفاع مقدس می گوید: «وقتی به اسارت گرفته شدم ۲۲ سال داشتم، ۸ سال اسارت آنقدر مرا پیر کرده بود که موی سر و محاسنم همه سفید شده بود و وقتی برادرم برای اولین بار مرا دید نشناخت. در اسارت عراقی ها بارها به ما می گفتند قصد نداریم قهرمان پروری کنیم می خواهیم فقط شما را زنده نگهداریم تا یک زمانی شما را با اسرای عراقی مبادله کنیم.»
کد خبر: ۴۸۵۸۶۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۲۹
روایت آزاده کرمانشاهی از 10سال اسارت؛
جهانبخش یاوری یکی از آزاده های کرمانشاهی است که ده سال را در اسارت گذراند. وی از نا امید نشدن برای آزادی در ایام اسارت می گوید و از طرفی هم آگاهانه برای اسارت طولانی مدت خود را آماده می کند...
کد خبر: ۴۶۱۹۸۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۵/۲۷
آری …شهید در راهی کشته می شود که هر دو ارزش آگاهانه و فی سبیل الله را داراست و چنین مرگی است که به تعبیر پیامبر((ص)) شریفترین و بالاترین نوع مردن است.
کد خبر: ۴۳۵۹۳۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۵/۲۸
خلاصه ای از زندگی یک سردار شهید و آزاده کرمانشاهی؛
شهید حمدالله دکامی در طول اسارت 10 ساله در زندان های بعث عراق، با همت والای خود دو کتاب شریف قرآن و نهج البلاغه را با توجه به تفسیر شان حفظ کرد.
کد خبر: ۴۱۳۲۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۸/۰۹