خاطرات رزمنده کرمانشاهی/ قسمت سوم؛
نوید شاهد - یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که در بخشی از خاطرات خود می‌گوید: «به آن پسر آبادانی گفتیم تو که شلوارت کامل پاره شده چرا یک شلوار از این انبار برنمی‌داری بپوشی؟ گفت: «می ترسم فرمانده ام راضی نباشد. اگر عملیات تمام شد و فرمانده ما راضی بود اینجا که شلوار بسیار زیاد است، من هم یکی می پوشم.»

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ "مصطفی محمدی" یکی از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس کرمانشاهی است که خاطرات و لحظه‌های بی تکرار عشق و آتش و خون را در کتابی به نام" ریگ های داغ پاتاق" را در 60 قسمت گردآوری کرده در ادامه قسمت سوم تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد:

شاید فرمانده ام راضی نباشد

کمی جلوتر رفتم به سمت راست، محمد مراد گراوند را دیدم و با هم توی یک چاله نشستیم. قدری صحبت کردیم. یکی از بچه های آبادان آمد و پیش ما نشست. توی همان  چاله نشسته بودیم که شلوارش از روی زانو پاره و جدا شد. این در حالی بود که مقر بزرگ تدارکات عراقی ها که پر از انواع وسایل و خوراک و پوشاک و دیگر ملزومات بود، به تصرف نیروهای ما درآمده بود. به آن پسر آبادانی گفتیم تو که شلوارت کامل پاره شده چرا یک شلوار از این انبار برنمی داری بپوشی؟ گفت:" می ترسم فرمانده ام راضی نباشد. اگر عملیات تمام شد و فرمانده ی ما راضی بود اینجا که شلوار بسیار زیاد است، من هم یکی می پوشم."
انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده