شهادت در اردوگاه صلاح الدین از فرط تشنگی
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، بی شک تداعی خاطرات شهیدان، آزادگان و جانبازانی که جان خود، عمر خود و یا عضوی از پیکر خود را فدای آرمان های انقلاب شکوهمند اسلامی کردند ما را برای ادامه دادن راهشان مصمم تر خواهد کرد. در ادامه روایتی خواندنی از آزاده و جانباز کرمانشاهی «بهزاد نظری» تقدیم مخاطبان ارجمند می شود.
در یکی از شبهای گرم تیر ماه 1367جزیره مجنون، منطقه کوشک طلائیه درگیری شدیدی با نیروهای بعث عراق داشتیم از همان ساعات اولیه ی شب، دشمن با عملیات تاکتیکی و بکارگیری تمام تجهیزات پیشرفته، برای برتری خود را به ما تحمیل کرد. هرچند رزمندگان ما با تکیه بر سلاح ایمان شجاعانه می جنگیدند ولی درگیری طولانی شد و بسیاری از بچهها شهید یا مجروح شدند.
در مقابل آتشباری سنگین دشمن نیروی اندکی باقی ماند که در همان شب به اسارت در آمدیم و ما را به اردوگاه شماره ۱۲ صلاح الدین منتقل کردند.
در اردوگاه صلاح الدین با مشاهده رزمندههای اسیر و دیدن حال و احوال زار و رقت انگیز آنان اشک ریختیم ما درد و رنج های خود را فراموش کردیم.
مدتی گذشت، هوای اردوگاه بسیار گرم و عذاب آور بود و عراقی ها در مقابل، هیچ امکاناتی حتی آبی برای رفع عطش در اختیار اسرا قرار نمیدادند.
در یکی از شب ها حدود ساعت یازده از شدت تشنگی به جان آمدیم. چندین بار از نگهبان و مسئولین درخواست آب کردیم حتی از جرعه ای دریغ کردند. اسرا آرام آرام بی حال می شدند و هر کدام در گوشه میافتاد و با چشمان گود افتاده خیره خیره و هم نگاه میکردند. بعضی هم تشنج می کردند و بیهوش می شدند. یکی از بچه ها به شهادت رسید من و چند نفر دیگر او را رو به قبله گذاشتیم و بی حال در کنارش به زمزمه قرآن پرداختیم. فردا صبح ساعت ۸ در آسایشگاه ها را باز کردند صحنه ی عجیبی بود. هیچ کس توان برخاستن نداشت. ۱۷ نفر از اسرا را به درمانگاه فرستادند و پیکر آزاده شهیدمان را هم به قبر اسرا بردند. عطش فاجعه کربلا را شنیده بودم ولی آن لحظه ها در حقیقت مصیبت بچه های پیامبر را درک کردم و با خود فکر می کردم؛ خدایا این چه حکایتی است که باید همیشه در این سرزمین، آزادگان از عطش بمیرند.
انتهای پیام/