روایتی کوتاه از "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس؛
نوید شاهد - "فرصت دارابی" از پرستاران دوران هشت سال دفاع مقدس می گوید: «صدای هواپیماها هر لحظه بلندتر می شد این علامت حمله ای وحشتناک بود. من بوی سیر و قورمه سبزی را به وضوح احساس می کردم، آری بمب‌های شیمیایی بودند. هرکس نفس می‌کشید در عرض چند ثانیه به زمین می افتاد.»
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ کتاب "فرشتگان سرزمین آتش" مشتمل بر خاطرات پرستاران و جانبازان استان کرمانشاه در هشت سال دفاع مقدس است که توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس جمع آوری و تدوین شده است که خاطره ای از این کتاب که از زبان" پروین مظفری" از پرستاران هشت سال دفاع مقدس گفته شده تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.

بمب های شیمیایی، در عرض چند ثانیه مردم را از بین می برد
من تازه به استخدام بهداشت در آمده بودم. در آن روزها رژیم بعث عراق وحشیانه مناطق مسکونی مرزی را بمباران می‌کرد. ساعت ۶ صبح بود که مردم از ترس حمله هوایی از خانه‌هایشان خارج شده بودند و به دنبال پناهگاه امنی می‌گشتند. صدای غرش هواپیماها آرامش موقت زنان و کودکان را برهم زد. هیچ‌کس نمی‌دانست چه اتفاقی قرار است بیفتد؟ صدای هواپیماها هر لحظه بلندتر می شد. این علامت حمله ای وحشتناک بود. صدای هواپیماها و ضدهوایی ها در هم آمیخت و در این میان صدای انفجارهای متعدد فاجعه را به اوج رساند. هر کس به سویی می دوید پناهگاهی پیدا کند، زنان و کودکان وحشت زده فقط می دویدند.

اما من بوی سیر قورمه سبزی را به وضوح احساس می کردم. آری بمب‌های شیمیایی بودند. بی اراده فریاد زدم: "شیمیایی زدن، شیمیایی" پدرم با عصبانیت فریاد زد: اسم شیمیایی را نیار! اما مگر با نگفتن من مشکل حل می شد. هرکس نفس می‌کشید در عرض چند ثانیه به زمین می افتاد.

به کمک برادر شوهرم با ماشین وانت اش و مجروحان را به کرند غرب رساندیم اما تعدادی از آنها در بین راه به شهادت رسیدند. با چشمان خودم کودکی را دیدم که در آغوش مادرش شیر می خورد در حالی که مادرش شهید شده بود و یا پرندگانی که از آسمان به زمین می افتادند.
انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده