بدون معطلی شلیک کنید
سهشنبه, ۰۱ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۱۹
نوید شاهد - "علیمراد مرادی گوهر حقانی" از رزمندگان و پیشکسوتان دوران دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود از جنگ تحمیلی می گوید: «من به سنگرهای کمین گروهانم گفته بودم: اگر حرکتی از رو به رو مشاهده کردید، بدون استثنا شلیک کنید. ما از پیشروی آن ها خبر نداشتیم برای همین نگهبان ها به محض دیدن آن ها شروع به تیراندازی کردند. بعد از اطلاع گرفتن از گردان فهمیدیم آن ها که نیروهای گشتی خودمان هستند و تیراندازی را متوقف کردیم.»
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، بزرگترین رویداد تاریخی ایران اسلامی در طول تاریخ این سرزمین و به خصوص دوران پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به حساب میآید. در این جنگ نابرابر با دشمن تا دندان مسلح، رشادتهایی مثالزدنی و در نوع خود بیسابقه رقم خورد.
در همین راستا "علیمراد مرادی گوهر حقانی" یکی از رزمندگان کرمانشاهی در دوران هشت سال دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود میگوید:
در همین راستا "علیمراد مرادی گوهر حقانی" یکی از رزمندگان کرمانشاهی در دوران هشت سال دفاع مقدس در بخشی از خاطرات خود میگوید:
سال 1365 به همراه یک گردان از نیروهای پاسدار وظیفه ی پادگان شهدا به منطقه ی عملیاتی مریوان رفتیم از آن جا ما را به دره ی شیلر اعزام کردند بعد از تعویض خط، در موضع پدافندی روی ارتفاعات مستقر شدیم.
یک روز جواد امیدی، جانشین فرمانده ی گردان، با چند نفر از نیروهای گشتی برای شناسایی به سمت خط دشمن رفتند اما بعد از انجام مأموریت در هنگام بازگشت به علت وجود جنگل و ارتفاعات و باران و تاریکی هوا، از مسیر خارج شده و به سمت یکی از سنگرهای کمین دسته ی یک که از گروهان من بود می آیند. من به سنگرهای کمین گروهانم گفته بودم: اگر حرکتی از رو به رو مشاهده کردید، بدون استثنا شلیک کنید.
ما از پیشروی آن ها خبر نداشتیم برای همین نگهبان ها به محض دیدن آن ها شروع به تیراندازی کردند. بعد از اطلاع گرفتن از گردان فهمیدیم آن ها که نیروهای گشتی خودمان هستند و تیراندازی را متوقف کردیم.
در این حادثه جواد امیدی از ناحیه ی بازو مجروح شد جالب اینجا بود که امیدی خیلی خونسرد و آرام می خندید و می گفت: "اگر عراقی ها ما را می زنند و می کشند حرفی نبود، آخر شما چرا؟"
جواد بعد از اتمام مأموریت، به پادگان شهدا برگشت؛ اما در مرحله ی دوم بمباران پادگان به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
انتهای پیام/
یک روز جواد امیدی، جانشین فرمانده ی گردان، با چند نفر از نیروهای گشتی برای شناسایی به سمت خط دشمن رفتند اما بعد از انجام مأموریت در هنگام بازگشت به علت وجود جنگل و ارتفاعات و باران و تاریکی هوا، از مسیر خارج شده و به سمت یکی از سنگرهای کمین دسته ی یک که از گروهان من بود می آیند. من به سنگرهای کمین گروهانم گفته بودم: اگر حرکتی از رو به رو مشاهده کردید، بدون استثنا شلیک کنید.
ما از پیشروی آن ها خبر نداشتیم برای همین نگهبان ها به محض دیدن آن ها شروع به تیراندازی کردند. بعد از اطلاع گرفتن از گردان فهمیدیم آن ها که نیروهای گشتی خودمان هستند و تیراندازی را متوقف کردیم.
در این حادثه جواد امیدی از ناحیه ی بازو مجروح شد جالب اینجا بود که امیدی خیلی خونسرد و آرام می خندید و می گفت: "اگر عراقی ها ما را می زنند و می کشند حرفی نبود، آخر شما چرا؟"
جواد بعد از اتمام مأموریت، به پادگان شهدا برگشت؛ اما در مرحله ی دوم بمباران پادگان به درجه ی رفیع شهادت نایل آمد.
انتهای پیام/
نظر شما