کمک به دیگران را عاملی برای جلب رضایت خدا می دانست
خاطره
ای خواندنی از فرشته عبدی" همسر شهید
"
آن روز حوالی ظهر من و پسر کوچکم محسن در منزل بودیم. صدای زنگ خانه
بلند شد. در را باز کردم خانم مسنی همراه آقایی دم در بودند. سراغ غلامحسین را
گرفتند. وقتی که گفتم نیست، خود را از اقوام مادر غلامحسین معرفی کردند.
خانم مسن ظرفی را پر از روغن کرمانشاهی به من داد و گفت که برای هدیه
تولد فرزندتان قبول کنید و با اصرار آنها مجبور به قبول آن شدم. وقتی که غلام حسین
برگشت جریان را برایش گفتم. او با چهره ای بر افروخته بلند شد و گفت: چرا قبول کردی؟ علت را که پرسیدم؛ گفت: پسر کوچک آن
خانم در خدمت سربازی به سر
می برد، قرار بود به خاطر کهولت سن و تنها بودن او در صورت امکان پسرش را به محل
زندگی مادرش انتقال دهم.
غلام حسین آدرس آن خانم را از مادرش گرفت و به در منزل آنها رفت. از
آنها حلال خواهی کرد و هدیه را پس داده، گفته بود؛ قول می دهم تا آنجا که می توانم
جهت رضای خدا و خوشحالی شما در حل مشکلتان بکوشم.
انتهای پیام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا- اداره هنری، اسناد و انتشارات استان کرمانشاه