مروری بر زندگی نامه شهید مصطفی، امامی اولین شهید انقلاب کرمانشاه
يکشنبه, ۲۶ شهريور ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۵۵
او برای شهادت عجله داشت و در پاسخ به همکارش در خصوص علت عجلهاش گفت: باید جایی بروم که از اینجا واجبتر است.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید مصطفی امامی سال 1333 در یک خانواده متوسط و مذهبی در کرمانشاه چشم به جهان گشود.
او در سن پنج سالگی پدرش را از دست داد و از همان ایام کودکی مشغول بکار شد. شهید مصطفی امامی در کنار درس خواندن به دلیل علاقه فراوانی که به خواندن قرآن داشت تحت تعلیم اساتید وقت قرآن در مسجد بروجردی کرمانشاه قرار گرفت. او به عضویت هیئت بنی زهرا(س) در مسجد حاج آقا رحیم آل آقا درآمد و از همان زمان نیز فعالیت دینی و مذهبی خود را آغاز نمود و در جلسات دینی مساجد شرکت میکرد.
این شهید گرانقدر در سال 1352 فعالیتهای انقلابی خود را در یک گروه پنج نفری آغاز و اعلامیههای حضرت امام(ره) که از نجف اشرف میرسید را شخصا" از علمای وقت قم، مشهد و کرمانشاه دریافت و در مجالس دینی مذهبی بین مردم توزیع میکرد و اغلب جوانان و هم سن و سالهای خود را تشویق به فعالیتهای مذهبی سیاسی می کرد. مصطفی که خود یکی از گردانندگان تظاهراتهای خیابانی بود در یکی از تظاهراتهای پرشور برای بار دوم توسط ساواک دستگیر و بعد از شکنجههای بسیار و مدتی بازداشت، آزاد شد.
شهید در روز شهادتش یعنی نهم مهرماه 57 بود گویا می دانست چه میکند و در چه راهی قدم میگذارد. او در این روز غسل شهادت کرد و از آشنایان و همکاران خود حلالیت طلبید و بنا به دعوت جامعه روحانیت به مسجد بروجردی که محل تجمع تظاهرات کنندگان بود رفت و همراه با دیگر تظاهرات کنندگان به خیابانها رفته و سینماها و مشروب فروشیها و مراکز فساد را به کمک دیگر خواهرها و برادرهایش به آتش کشیدند. شهید امامی و دیگر مبارزان بعد از اینکارها به استانداری کرمانشاه حمله کردند و در این حین بود که مامورین شهربانی وقت وارد عمل شدند و صدای شلیک گلولههاشان فضا را پر کرد و در فضایی که هرکس به گوشه ای پناه میبرد تا از مهلکه بگریزد، صدای شهید که سمبل شرف، آزادی، ایمان و غیرت بود بگوش میرسید که فریاد میزد برگردید تا اسلحههایشان را بگیریم و خود با فریاد "الله اکبر" به استقبال شهادت میرفت. او که قبلا شناسایی شده بود و تحت تعقیب رژیم شاهنشاهی و ساواکیها بود توسط یکی از مامورین ساواک در غروب روز نهم مهر ماه 1357 با شلیک گلوله ای در مغزش به شهادت رسید و نامش به عنوان نخستین شهدای شهر کرمانشاه به ثبت رسید. این شهید بزرگوار همواره یاری رساندن به همنوعان و مستمندان را دوست داشت و از این کار لذت میبرد و از نظر اخلاقی زبانزد بود و اخلاقی بسیار خوب و منحصر به فرد داشت. شهید مصطفی همیشه در سلام کردن و احترام گذاشتن به دیگران پیشی میگرفت و به کودکان سلام میکرد و وقتی از او سوال میشد چرا این کار را میکند در جواب میگفت سلام کردن من به کودکان باعث میشود تا آنها احساس بزرگی کنند و یاد بگیرند که همیشه در برابر دیگران با احترام برخورد کنند. کسانی که او را می شناختند بسیار دوستش داشتند وچون خودش از کودکی از داشتن پدر محروم بود به کودکان توجه زیادی داشت و آنها را در آغوش میگرفت. او سنبلی از ایمان و خروش و غیرت بود و جوانی بود که در اوج جوانی و در سن 24 سالگی همچون پیرمردی فهیم رفتار میکرد و از رشادتهای او اینکه در کتابهای دوره انقلاب در سراسر ایران اسلامی و حتی در رادیوهای بیگانه از او به عنوان مبارز ضد رژِم ستم شاهی یاد شده است. یادش ماندگار و راهش پر رهرو باد...
او در سن پنج سالگی پدرش را از دست داد و از همان ایام کودکی مشغول بکار شد. شهید مصطفی امامی در کنار درس خواندن به دلیل علاقه فراوانی که به خواندن قرآن داشت تحت تعلیم اساتید وقت قرآن در مسجد بروجردی کرمانشاه قرار گرفت. او به عضویت هیئت بنی زهرا(س) در مسجد حاج آقا رحیم آل آقا درآمد و از همان زمان نیز فعالیت دینی و مذهبی خود را آغاز نمود و در جلسات دینی مساجد شرکت میکرد.
این شهید گرانقدر در سال 1352 فعالیتهای انقلابی خود را در یک گروه پنج نفری آغاز و اعلامیههای حضرت امام(ره) که از نجف اشرف میرسید را شخصا" از علمای وقت قم، مشهد و کرمانشاه دریافت و در مجالس دینی مذهبی بین مردم توزیع میکرد و اغلب جوانان و هم سن و سالهای خود را تشویق به فعالیتهای مذهبی سیاسی می کرد. مصطفی که خود یکی از گردانندگان تظاهراتهای خیابانی بود در یکی از تظاهراتهای پرشور برای بار دوم توسط ساواک دستگیر و بعد از شکنجههای بسیار و مدتی بازداشت، آزاد شد.
شهید در روز شهادتش یعنی نهم مهرماه 57 بود گویا می دانست چه میکند و در چه راهی قدم میگذارد. او در این روز غسل شهادت کرد و از آشنایان و همکاران خود حلالیت طلبید و بنا به دعوت جامعه روحانیت به مسجد بروجردی که محل تجمع تظاهرات کنندگان بود رفت و همراه با دیگر تظاهرات کنندگان به خیابانها رفته و سینماها و مشروب فروشیها و مراکز فساد را به کمک دیگر خواهرها و برادرهایش به آتش کشیدند. شهید امامی و دیگر مبارزان بعد از اینکارها به استانداری کرمانشاه حمله کردند و در این حین بود که مامورین شهربانی وقت وارد عمل شدند و صدای شلیک گلولههاشان فضا را پر کرد و در فضایی که هرکس به گوشه ای پناه میبرد تا از مهلکه بگریزد، صدای شهید که سمبل شرف، آزادی، ایمان و غیرت بود بگوش میرسید که فریاد میزد برگردید تا اسلحههایشان را بگیریم و خود با فریاد "الله اکبر" به استقبال شهادت میرفت. او که قبلا شناسایی شده بود و تحت تعقیب رژیم شاهنشاهی و ساواکیها بود توسط یکی از مامورین ساواک در غروب روز نهم مهر ماه 1357 با شلیک گلوله ای در مغزش به شهادت رسید و نامش به عنوان نخستین شهدای شهر کرمانشاه به ثبت رسید. این شهید بزرگوار همواره یاری رساندن به همنوعان و مستمندان را دوست داشت و از این کار لذت میبرد و از نظر اخلاقی زبانزد بود و اخلاقی بسیار خوب و منحصر به فرد داشت. شهید مصطفی همیشه در سلام کردن و احترام گذاشتن به دیگران پیشی میگرفت و به کودکان سلام میکرد و وقتی از او سوال میشد چرا این کار را میکند در جواب میگفت سلام کردن من به کودکان باعث میشود تا آنها احساس بزرگی کنند و یاد بگیرند که همیشه در برابر دیگران با احترام برخورد کنند. کسانی که او را می شناختند بسیار دوستش داشتند وچون خودش از کودکی از داشتن پدر محروم بود به کودکان توجه زیادی داشت و آنها را در آغوش میگرفت. او سنبلی از ایمان و خروش و غیرت بود و جوانی بود که در اوج جوانی و در سن 24 سالگی همچون پیرمردی فهیم رفتار میکرد و از رشادتهای او اینکه در کتابهای دوره انقلاب در سراسر ایران اسلامی و حتی در رادیوهای بیگانه از او به عنوان مبارز ضد رژِم ستم شاهی یاد شده است. یادش ماندگار و راهش پر رهرو باد...
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۳
انتشار یافته: ۱
خدابیامرزدش.درودوسلام خدابرایشون