به مناسبت سالروز «شهادت» وصیت نامه «شهید عبدالحسین تاجیک خاوه» منتشر شد
من عاشقانه به ملاقات او شتافتم پس خندان باشید که از خنده شما دشمنان اسلام و منافقان گریان خواهند شد و من هم امیدوار خواهم بود که خداوند متعال مرا در جمع شهدا ء قرار دهد راستی پدر جان آیا میدانی که پس از شهادت من میتوانی سرت را بالا بگیری و بگوئی که من در راه خدا و اسلام و امام زمانم شهید داداه ام پدر فقط توصیه دارم و آن اینکه صبر کنی و میکنی چون صبر تو را دیده ام .
شهید

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید عبدالحسین تاجیک خاوه/ یکم فروردین 1345، در شهرستان ورامین دیده به جهان گشود. پدرش تقی، سرایدار مدرسه بود و مادرش جمیله نام داشت. دانش آموز سوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هفتم مرداد 1361، در کوشک بر اثر اصابت ترکش به سینه، شهید شد. مزار وی در گلستان شهدای سیدفتح الله زادگاهش واقع است.

وصیت نامه شهید «عبدالحسین تاجیک خاوه» را در سالروز شهادتش می خوانید؛

بسمه تعالی

پیکار کنید برای احراز حق و نگذارید بجای لذت و ننگ دامن و کفن شما آغشته بخون بدنتان باشد .

( حضرت علی ( ع )

اگر با زنده بودنم نتوانستم کاری برای این انقلاب و اسلام و دینم انجام بدهم. خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن را که خاری در چشم دشمنان است بپذیر.

و اما اول وصیتم بشما ملت ایران و خانواده ام این است که همیشه در خط رهبر بوده و پشتیبان ولایت فقیه باشید و مو به مو دستورات او را اجرا کنید و نگذارید که منافقان داخلی بر علیه اسلام و جمهوری اسلامی توطئه کنند .

شما مادر عزیزم منتظر آمدن من نباشید چون من منتظر شهادت بودم و بالاخره به آن رسیدم مبادا بر مرگ من بگرید چون گریه شما باعث خوشحالی دشمنان انقلابمان میباشد و مادرم من بخوبی میدانم که تو برای آمدن من ثانیه شماری میکنی ولی چه کنم خدا مرا به مهمانی دعوت کرده بود.

شهید

و من عاشقانه به ملاقات او شتافتم پس خندان باشید که از خنده شما دشمنان اسلام و منافقان گریان خواهند شد و من هم امیدوار خواهم بود که خداوند متعال مرا در جمع شهدا ء قرار دهد راستی پدر جان آیا میدانی که پس از شهادت من میتوانی سرت را بالا بگیری و بگوئی که من در راه خدا و اسلام و امام زمانم شهید داداه ام پدر فقط توصیه دارم و آن اینکه صبر کنی و میکنی چون صبر تو را دیده ام .

پدر و مادر برای من دعا کنید شاید خداوند بخاطر دعای شما از گناهانم بگذرد پدر و مادر بدانید تمام کسانیکه در سنگرهای اسلام از حریم جمهوری اسلامی دفاع میکردند چشمانشان از شدت اشکی که به عشق و خوف خدا ریخته بود صدمه دید.

شکمهایشان از روزههای فراوان لاغر شده و لبهایشان از دعا خشکید و رخسارشان از بیداریهای شبانه زرد گشت اما چهره هایشان همواره غبار طراوت و تواضع نشسته بود آنان برادران من این چنین کسانی بودند که رفتند پس براستی سزاوار است که تشنه دیدارشان باشم .

و تو ای مادرم هر وقت بفکر من افتادی بیاد آن مادران فرزند در آغوشیکه بسوی لو له های مسلسل شتافتند بیاد آن پدران و مادرانیکه در راه اسلام چندین فرزند خود را قربانی کردند امروز درخت اسلام احتیاج به خون من و دیگر برادرانم دارد.

و سفارشم به برادر کوچکم این است که وقتی بزرگ شد راه مرا ادامه دهد و نگذارد که سنگرهای من و دیگر برادرانم خالی بماند. امرور درخت اسلام احتیاج به خون من و دیگر برادرانم دارد و سفارشم به برادر کوچکم این است که وقتی بزرگ شدی راه مرا ادامه دهد و نگذارد که سنگرهای من و دیگر برادرانم خالی بماند.

و تو خواهرم بدان که سیاهی چادرت از خون سرخ من کوبنده تر است و همیشه زینب را الگوی خود قرار بده و اما در آخر از دوستانم خواهش میکنم که راه مرا ادامه دهند و پیرو رهبر بوده و این انقلاب را هر چه بهتر و سریعتر به پیش ببرند و مرا حلال کنند مرا در سید فتح الله دفن کنید مرگ با عزت اگر خونین است . بهتر از زندگی ننگین است .

والاسلام / عبدالحسین تاجیک

منبع: پرونده فرهنگی شهدا/ اداره هنری، اسناد و انتشارات/ شهرستان های استان تهران

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده