گفتگوی تصویری با جانباز ۶۰ درصد «محمدرضا طاهر آبادی»

رد پای مین‌ها بر استخوان‌هایم مانده اما دلم هنوز در خط مقدم است

«محمدرضا طاهرآبادی» می‌گوید: وقتی پایم قطع شد، باز هم به خانه خبر ندادم. گفتم فقط پایم شکسته، نخواستم خانواده‌ام را نگران کنم. در آن روزها، مجروحیت و درد را به جان می‌خریدم و تحمل می‌کردم. وقتی بستری می‌شدم، ده پانزده روز در بیمارستان می‌ماندم و بعد دوباره به جبهه بازمی‌گشتم.

رد پای مین‌ها بر استخوان‌هایم مانده، اما دلم هنوز در خط مقدم است

 

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «محمدرضا طاهرآبادی» جانباز ۶۰ درصد کرمانشاهی می گوید: سال‌ها در جبهه‌های جنگ حضور داشتم، در یازده عملیات خط شکن نصر هفت والفجر ۴، والفجر ۹، والفجر ۱۰ شرکت داشتم. سال ۷۹، مأموریت پاکسازی تنگه یک منطقه را به ما واگذار شد.

آن روزها، پاکسازی مین‌ها کار هر روزمان بود. فقط در همان مأموریت، حدود هفت هزار مین خنثی کردیم. یک روز ساعت چهار غروب که داشتم منطقه را پاکسازی می‌کردم، یکی از مین ها گم شد. دنبالش گشتم اما پیدا نشد. مجبور شدیم از میدان خارج شویم.

آب و هوای منطقه باعث شده بود بسیاری از بچه‌ها بیمار شوند. خودم هم به دلیل شرایط سخت، بیمار شدم و به بیمارستان امام حسین منتقل شدم. در طول جنگ شش بار مجروح شدم اما به خانواده‌ام چیزی نمی‌گفتم، مخصوصاً مادرم که بعد از فوت پدرم، تنها پناهم بود. نمی‌خواستم ناراحتش کنم.

وقتی پایم قطع شد، باز هم به خانه خبر ندادم. گفتم فقط پایم شکسته، نخواستم خانواده‌ام را نگران کنم. در آن روزها، مجروحیت و درد را به جان می‌خریدم و تحمل می‌کردم. وقتی بستری می‌شدم، ده پانزده روز در بیمارستان می‌ماندم و بعد دوباره به جبهه بازمی‌گشتم.

بیش از چهل بار مجروح و ده‌ها شهید را دیدم. بارها شرایط طوری بود که پزشکان نمی‌توانستند کمک کنند، خودم دست به کار می‌شدم و به بچه‌ها رسیدگی می‌کردم. یادم هست به یکی از پزشکان گفتم بند پوتین را پاره کند، پایم را ببندد تا کمی خون بیاید، خودم همه کارها را انجام دادم.

وقتی از میدان بیرون آمدم، خودم پایم را بستم و بچه‌ها را سوار ماشین کردم و با تمام وجود مراقبشان بودم. بارها به همسرم گفتم که مادرم را آماده کند، چون همیشه نگران بودم که حال مادر خوب نباشد.

این خاطرات هنوز زنده‌اند؛ روزهای سخت، درد و رنجی که صبورانه تحمل کردیم تا امروز کشورمان امن و آباد باشد.

هرگز فراموش نمی‌کنم آن روزها را، و امیدوارم این روایت بتواند گوشه‌ای از فداکاری‌های رزمندگان را به مردم نشان دهد.

در ادامه گفتگوی تصویری را می بینید:

انتهای پیام/

 

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده