گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «محمدرضا مرادی»
«محمد رضا مرادی» می‌گوید: به صورتم دست زدم دیدم دارد خون می آید دوستانم هول شده بودند و پشت سر هم می‌گفتند: محمد شهید شد. راه و رفت و آمده بسته شده بود برف زیادی می‌آمد. همه دورم را گرفته بودند و می‌گفتند: شهید می‌شود و تا به بیمارستان نمی رسد من هم این را که شنیدم به هر زحمتی بود بلند شدم.

خبر شهادتم را از زبان همرزمانم می شنیدم

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «محمدرضا مرادی» می‌گوید: من در تاریخ 22 خرداد 1366 ساعت 5:30 عصر که نیم ساعت به پایان پست دژبانیم مانده بود مجروح شدم. آن منطقه‌ای که من حضور داشتم آتش دشمن خیلی زیاد بود چند دژبان گذاشته بودند که کسی از سنگرها بیرون نیاید.

چند نفر از دوستانم آمده بودند مرا ببینند و مهمان من بودند آنها را گذاشتم توی سنگر باشند. 2 نفر از فرماندهانمان آمدند و بالای دیده بانی رفتند. تماس گرفتند که یکی برود دوربین را بیاورد و بیاید بالا، داشتم با آنها تلفنی صحبت می کردم که همزمان دوستم صدایم زد که صدای خمپاره میاد و من نمی شنیدم که خمپاره تقریباً چند متری ما به زمین خورد. به صورتم دست زدم دیدم دارد خون می آید دوستانم هول شده بودند و پشت سر هم می گفتند: محمد شهید شد.

راه و رفت و آمده بسته شده بود برف زیادی می آمد. همه دورم را گرفته بودند و می گفتند: شهید می شود و تا به بیمارستان نمی رسد من هم این را که شنیدم به هر زحمتی بود بلند شدم وضعیت ظاهری خودم را نمی دیدم ولی خیلی حال بدی داشتم همه عزیزانم یک لحظه از جلوی نظرم رد شدند.

یکی از همرزمانم پیراهنش را بیرون آورد و روی صورتم گذاشت که خودم را نبینم تا اینکه خدا کمک کرد و من را به ستاد بردند و آمبولانس آمد. پزشکان هم گفتند: ما نمی توانیم کاری انجام دهیم شبانه راهی بیمارستان ارومیه شدم و یکی هم آنجا بود که با سوزن به من می زد و  پشت سر هم می گفت: نباید بخوابی خیلی تشنه بودم. وقتی دکتر رسید و چند تا سوال پرسید به او گفتم اگر ممکن است چشم من را تخلیه نکنید.

فیلم گفتگو را در ادامه ببینید:

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده