هموطنان عزیز! میدان را خالی نکنید
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید«رضا مولایی» یکم فروردین 1345 در شهرستان کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش عزیزعلی و مادرش اختر نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم اسفند 1364 در بمباران هوایی مریوان بر اثر اصابت ترکش به سر و سینه، شهید شد. پیکر وی در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
وصیت نامه شهید
به نام آنکه جان می بخشد و جان می گیرد
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
خدایا نمی دانم چه بنویسم که نمایانگر باطن من باشد و خدای نکرده قهرمان نمایی نباشد ولی می توانم سخنم را با یک حدیث قدسی ادامه دهم که می فرماید: هر کس طلب کرد مرا، یافت مرا، هر کس یافت مرا شناخت مرا ،هر کس شناخت مرا دوستم می دارد و هر کس مرا دوست داشته باشد، عاشقم می شود و هر کس عاشقم شود عاشقش می شوم و عاشق هر کس بشوم شهیدش می کنم و خود خون بهای او هستم.
مادر، پدر و ای کسانی که این نوشته مرا می خوانید، ناراحت نباشید که اگر هم همه کشته شویم البته اگر به خاطر خدا باشد بهشت در انتظار ماست با دانستن این مطلب دیگر جای ترس و ناراحتی نیست . سخنی که می توانم با شماها بگویم این است که به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان، پیر جماران این قطب، اعظم این شیر و زاهد شب، این قائد عظیم الشأن، این ابراهیم بت شکن زمان این قلب تپنده اسلام لبیک بگوییم و از ایثار خون و مال خود که در حقیقت مال خداست دریغ نورزیم و در هر مصیبتی میدان را خالی نکنیم. این را بدانید که چشم همه محرومان جهان به شماست. ملت ایران، خدا موهبتی به شما عطا کرده، آن را سهل و آسان از دست ندهید و قدر آن را بدانید و دعایتان اول این باشد که خدایا تو را به جان مهدی (عج) تا انقلاب مهدی این امام عزیز و بزرگ را نگه دار و در پناه خودت قرار بده. دعای دوم شما این باشد که خدایا مرگمان را در راه خودت قرار بده و از سر تقصیرات ما در گذر که تو غفار و رحیمی.
دو سه شب مانده به حمله، رفتم نماز جماعت بعد از نماز مغرب امام جماعت تذکر داد که وصیت کنید. شور و شوق باعث شده بود که وصیت از یادم برود، وقتی انسان این صفا و صمیمیت برادران را می بیند خجالت می کشد و همه چیز از یادش می رود واقعاً قلم در دستم می لغزد و دستم قاصر است از نوشتن و به کار بردن کلماتی که بتواند آنها را توصیف کند.
برادر، اگر کسی پشت سر من غیبت کرد شما هیچکدام حق ندارید حرف بزنید تا خدا بین من و او حکم کند هر کس هر فکری درباره من می کند و حرفی می زند شما هیچ نگویید.
پدر عزیز! شما را وصیت می کنم به نماز جماعت و مستحبات و بردباری در برابر مشکلات و مصیبتها. به راستی هر آینه انسان در امتحان است. مادر، خواهر و برادران شما را به صبر دعوت می کنم و اینکه سیاه نپوشید. من به لطف خدا شهید هستم اگر مردم در تشییع جنازه من شرکت نکردند شما ناراحت نباشید خیلی ساده مراسم به پا کنید از بنیاد شهید هم هیچ چیزی نگیرید چون خدا روزی انسان را می دهد. همه شما را به نماز که ستون دین است دعوت می کنم.
ز فضل فیض یزدانی نمی ترسم از ناکسها
نه از نواب و والاها نه از سرکار اقدسها
نه از آن پارچه رمالان نه خیل خر مقدسها
نه از یوزی نه نارنجک نه از شش تیر می ترسم
نه از کشتن نه از بستن نه از زنجیر می ترسم
نه از کس رشوه بگرفتم نه دیناری طمع دارم
برای ملت ایران جزع دارم فزع دارم
نه از تهدید می ترسم نه از کشتن هراسانم
نه از بستن نه از زنجیر
هم وطن عزیز! شما را به نماز و گذراندن واجبات دعوت می کنم میدان را خالی نکنید و اگر هم به مقامی رسیدید بدانید که مقام والا مال خداست و سست نشوید.
انتهای پیام/