مروری بر زندگی نامه دانشجوی شهید«همت فتاحی»
دانشجوی شهید«همت فتاحی»چندین بار بدون اجازه خانواده عازم جبهه شد که با مخالفت برادر بزرگش مواجه بود ولی چنان با دلیل و برهان وی را قانع می کرد که برادرش در جوابش ساکت می ماند و حرفی نداشت که بزند تابستان که مدارس تعطیل می شد به عضویت بسیج در می آید و عازم جبهه می شود. ذکر و فکرش فقط شهادت بود تا اینکه در دانشسرای تربیت معلم قبول شد.

هیچ چیز مانع رفتنش به جبهه نشد

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، دانشجوی شهید «همت فتاحی» سال 1347 در خانوادۀ مذهبی در روستای امیرآباد به دنیا آمد. هفت ساله بود که پدرش را از دست داد و هیچ وقت طعم خوش زندگی را نچشید و مهر یتیمی بر پیشانیش نشست.

تنها یاور او مادرش بود که او را یاری می‌کرد. دوران دبستان را با سختی و مشقت پشت سر گذاشت و وارد مقطع تحصیلی راهنمایی شد.

او در بین خانواده نمونه از هوش و زکاوت خاصی برخوردار بود. از همان کودکی راهی مسجد و حسینیه‌ها شد و درباره امام حسین (ع) مقالاتی می نوشت که تعجب خانواده را به خود جلب کرده بود.

ورود به دانشگاه تربیت معلم

وی در کنار درسش همیشه به انقلاب و جبهه فکر می کرد. چندین بار بدون اجازه خانواده خود عازم جبهه ها شد که با مخالفت برادر بزرگش مواجه بود ولی چنان با دلیل و برهان وی را قانع می کرد که برادرش در جوابش ساکت می ماند و حرفی نداشت که بزند تابستان که مدارس تعطیل می شد به عضویت بسیج در می آید و عازم جبهه می شود. ذکر و فکرش فقط شهادت بود تا اینکه در دانشسرای تربیت معلم قبول شد.

سال سوم بود که داوطلبانه عازم جبهه می شود 80 روز در منطقه اهواز و اندیمشک خدمت و سپس آنها را به جبهه های غرب کشور اعزام کردند. تا اینکه در سال 1364 در عملیات والفجر 9 در سلیمانیه عراق به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت بود رسید.

وصیت نامه شهید

إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيَانٌ مَرْصُوصٌ
به درستی که خداوند دوست دارد کسانی که در راه او می جنگند و مانند بنیانی از آهن ایستاده اند.
با سلام به حضور یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی موعود(عج) و نایب برحقش امام خمینی و دورد بر امت حزب الله ایران و سلام به خدمت یکایک خانواده ام ضمن عرض سلام امیدوارم که همیشه در سبیل الله بمانید و از شهادت من غمگین نشوید. مادرم و برادران و خواهرانم همگی شما برای من زحماتی کشیده اید و حتما از من رنجش هایی داشته اید و من نتوانستم جبران کنم، لذا از همه شما عزیزان نور چشمانم حلالیت و بخشش می طلبم و امیدوارم که در فراق من هیچ وقت ناراحتی به دل راه ندهید و همیشه خوشحال باشید که خداوند هدیه ناقابل شما را پذیرفته است.

 مادر جان امیدوارم خداوند به شما صبر و شکیبایی عنایت فرماید و به برادران و اقوام و فامیل ها توفیق خدمت در راه اسلام را عنایت فرماید و شما برادرانم از قول من از تمام دوستانم طلب حلالیت بفرمایید .
مادرجان و برادران عزیزم شماها نیز سعی کنید مثل تمام خانواده شهدا جلوی منافقان بایستید و پشیبان امام امت و و جمهوراسلامی باشید تا صدمه ای به انقلاب عزیزمان وارد نشود، مادر جان برای آخرین بار بگویم که جز این راه یعنی شهادت راهی دیگری نیست. خدا حافظ مادر، این آخرین خداحافظی است، از همگی شما التماس دعا دارم.
تقدیم به مادرم:
می روم مادر خداحافظ کربلا می خواندم

 از دیار دور راه آشنا می خواندم
علت چون و چرایی نیست مادر از الوداع

زانکه آن جانانه بی چون و چرایی خواندم

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده