مَحرم اسرار همرزمانش بود
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «عبدالرضا طهماسبیان» در تاریخ 22 دیماه 1327 در روستای سوخور علی محمد دهستان حیدریه از توابع شهرستان گیلانغرب چشم به جهان گشود. ایشان به علت مشکلات فراوان که در زمان پهلوی جهت تحصیل وجود داشت از نعمت تحصیل محروم ماند اما در هنگام تاسیس نهضت سوادآموزی خواندن و نوشتن را فرا گرفت. شهید مشغول به کار کشاورزی می شود و از این راه زندگی ساده و معمولی خود را اداره می کند.
هیچگاه از یاد خدا و کمک به خلق میشد
او خوش اخلاق و مهربان بود در زمان کودکی نیز هیچگاه به بزرگتر از خود و یا همسالان بیاحترامی نکرد به همین مورد احترام مردم بود. در دوران جوانی و نوجوانی نیز فردی مومن و معتقد به اصول دینی و مبانی اسلام بود و هیچگاه از یاد خدا و کمک به خلق غافل نمی شد. در سن 21 سالگی ازدواج کرد تا سنت پیامبر را به جای آورده باشد.
تا اینکه رژیم بعث عراق به خاک کشور حمله کرد و بعد از فرمان امام برای ورود به بسیج، شهید طهماسبیان به همراه تعدادی از دوستان راهی جبهههای غرب کشور شدند. ایشان پس از 10 ماه در جبهههای غرب سرانجام در تاریخ 24 اردیبهشت 1360 در کوه های بازی دراز در سنگر سه سنبله هنگامی که ارتش بعث قصد پیشروی در این منطقه را داشت خمپاره دشمن در کنار ایشان به زمین اصابت و شهید طهماسبیان را از ناحیه سر و صورت و شکم و پاها به شدت مجروح می کند.
او توسط تعدادی از دوستان که از یک روستا بودند به پشت خط انتقال یافت و به مدت دو روز در درمانگاه پادگان ابوذر بستری و به علت شدت جراحات به بیمارستان کرمانشاه انتقال می یابد اما پزشکان این بیمارستان نیز پس از تلاش 48 ساعت او را به وسیله هلیکوپتر به تهران اعزام کردند اما از آنجا که شهید همواره عاشق شهادت بود در تاریخ 29 اردیبهشت1360 شربت شهادت را نوشید و به دیدار معبود خویش شتافت پیکر پاک ایشان روز بعد در میان آه و اشک مردم روستا وارد محل تولدش شد و پیکر غرق به خونش سرانجام در مزارستان روستا به خاک سپرده شد.
روایتی از همرزم شهید
یکی از همرزمان شهید می گوید: شهید طهماسبیان دو شب قبل از مجروح شدن رفتارش کاملا عوض شده بود لبخند زیبایی به هنگام خواب بر لب هایش نقش بسته بود و این لبخند در هنگام مجروح شدن نیز وجود داشت از مشخصه های شهید می توان مهربانی و عطوفت و گذشت و ایثار را ذکر کرد احترام به دوستان و اخلاق و رفتاری که با مردم و به خصوص همرزمانش داشت مورد توجه افراد قرار می گرفت تا جاییکه افراد گروه و یا همرزمانش او را محرم اسرار خود می دانستند.
انتهای پیام/