کتاب «هیروشیما» نمایشنامه دفاع مقدس است که توسط «انتشارات مرصاد» وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه منتشر شده است.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، نمایشنامه «هیروشیما» نوشته «لیلا روغنگیر قزوینی» توسط انتشارات مرصاد وابسته به اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه در سال ۱۴۰۲ چاپ و منتشر شد.

این اثر روایت مظلومیت و درد و رنج مردمان روستای زرده است؛ روستایی که در ۳۱ تیرماه سال ۱۳۶۷  توسط ارتش بعث عراق بمباران شیمیایی شد و ۲۷۵ نفر از اهالی آن در حالی که برای برگزاری جشن مذهبی در محل بارگاه داوود و بابا یادگار گردهم آمده بودند جان خود را از دست دادند و حدود ۱۱۴۶ نفر هم دچار مصدومیت ناشی از عوارض بمب شمیایی شدند.  

«هیروشیما» روانه بازار کتاب شد

 

در بخشی از این نمایشنامه می‎خوانیم:
زیارتگاه روستای زرده
صدای جنگنده‎ها شنیده می‎شود. همه شخصیت‎ها به آسمان نگاه می‎کنند. می‎خندند و آسمان را نشان می‎دهند. صدای انفجار. هر شخصی چشم‎هایش را می‎گیرد. بعضی‎ها نفس کشیدن برایشان سخت می‎شود. همه روی زمین می‎افتند. به جز آقای پوشین دیگر شخصیت‎ها هر از چند گاهی از اسپری تنفسی استفاده می‎کنند. دستگاه اکسیژن در گوشه‎ای از صحنه است که شخصیت‎ها بسته به نیازشان از آن استفاده می‎کنند. چند سس خردل هم در اطراف هست. دله ناز روی صورت و یکی از دستهایش جای سوختگی دیده می‎شود. روی صورت و دست ژیوان آبله است. بین مردان تنها پوشین کمی ریش دارد. آقای پوشین سمتی ایستاده است و بقیه طرف دیگر هستند. 

پوشین: خبر خوب اینه که به خاطر فداکاری‎های شما هم استانی‎های عزیزم 31 تیر روز ملی دالاهو نامگذاری شد . خوشحال نشدید؟
بقیه بهم نگاه می‎کنند. می‎خندند.

پوشین: وطن دوستی شما باعث شد، صَدامی که آمرزیده نیست، به تلافی هوس‎هایی که توی سر داشت و بهش نرسید، از ما تاوان بگیره. شما رو سفیدمون کردید.

دله ناز: خیلی وقته توی روستای زرده کسی رخسار سفید نمی‎بینه. خیلی وقته هیچ کس گندمگون نیست. همه یه رنگ داریم، زرد!

هیمن:  تو همون شرمی که از اون سرخه گونه‎های عاشق/ شعر من رنگ چشاته رنگ پاک بی‎ریایی/ بهترین رنگی که دیدم رنگ زرد کهربایی

هیمن بلند می‎خندد،دور گردن نارینا شال زرد می‎اندازد. سپس همراه نارینا از روی آتش فرضی می‎پرند و زیر لب با خوشحالی می‎گویند: سرخی تو از من، زردی من از تو. 

نارینا می‎ایستد. به صورتش دست می‎کشد.

نارینا: هر چقدر روی صورتم کرم پودر و پنکک می‎زنم انگار بازم زردم........

نارینا از توی کیفش کرم پودر بردارد و به صورتش می‎مالد.

هیمن: دلت روشنه مثل چشمه زلاله.

نارینا: چشمه غسلان جون گرفت. کاش سراب بود و لب‎های تشنه بهش نمی‎خورد. جون گرفت و هنوزم داره می‎گیره. دله ناز تو بگو، کی بوی زندگی به این روستا برمی‎گرده؟

دله ناز:  هر بار که از خونه‎ای صدای گریه بچه تازه متولد شده بلند می‎شه.

انتهای پیام/ 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده