روایتی شنیدنی از جانباز کرمانشاهی «ایران نظری»
«ایران نظری» می‌گوید: تا سال‌ها از حمله عراقی‌ها وحشت داشتم و می‌ترسیدم یک کوه نزدیک ما بود که در آنجا برای خودم سنگر درست کرده بودم و فقط شب‌ها به خانه برمی‌گشتم.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، «ایران نظری» می‌گوید: در روستا زندگی می‌کردیم، سن و سال زیادی نداشتم اوایل جنگ بود که به یکباره همسایه‌مان فریاد زد عراق حمله کرده و بمب‌شیمیایی انداخته فرار کنید. سریع بیرون رفتیم و آسمان را نگاه کردیم، درست گفت حمله شیمیایی شده بود.

وی ادامه داد: بر اثر همین حمله من هم شیمیایی شدم و از روستا فرار کردیم به جای امنی. تا سال‌ها وحشت داشتم و می‌ترسیدم یک کوه نزدیک ما بود که آنجا برای خودم سنگر درست کرده بودم و فقط شب‌ها به خانه برمی‌گشتم.

کوه، سنگری امن برای من بود

آمار بازدید : 1

 

انتهای پیام/

 

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده