همیشه منتظر برگشتنت بودم
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و به نام خدایی که به من عقل و هوش داد تا قلم به دست گیرم و خاطرهای در مورد پدر مهربان و عزیزتر از جانم بنویسم.
به یاد دارم در ایام کودکی که دو سال بیشتر نداشتم پدرم را از دست دادم و این غم برای خانواده ما بسیار دشوار و غم بزرگی بود و کسی اندازه درد یتیمی را نمی داند مگر کسی که از درد یتیمی باخبر باشد. پنج سالم که شد میدیدم کسانی که به جبهه رفته بودند و سالم به سمت خانواده هایشان با شادمانی و نشاط برمیگشتند و من هم منتظر بودم که پدرم را در میان این افراد پیدا کنم و تا 9 سالگی اصلا باور نمیکردم که پدرم را از دست دادهام اما با صحبتهایی که مادرم درباره پدرم گفته پدر عزیزم تا پایان عمر در دلم روشن و زنده خواهد بود.
«شعری برای پدر مهربان»
ای پدر رفتی و من گریانم
همچو شمعی زغمت سوزانم
ای پدر سیر ندیدم رویت
بوسم از مهر خم ابرویت
گر چه از دیدن تو مأیوسم
عکس زیبای تو را میبوسم
جای خالی تو را میبینم
من تو را پیش خدا میبینم
زندگی بی تو مرا دشوار است
درد هجران به خدا بسیار است
کاش هر لحظه تو را میدیدم
از گل روی تو گل میچیدم
انتهای پیام/