مروری بر زندگی شهید کُرد مسلمان «ابراهیم بابایی»؛
شهید «ابراهیم بابایی» دوم مهر 1346 در روستای قلقله از توابع شهرســتان ثلاث باباجاني به دنيا آمد. ایشان در عملیات آزادسازی منطقه مرخیل در حوالی مرز ایران با عراق با تمام توان حضور داشت و دوشادوش سایر رزمندگان اسلام با در برابر دشمن متجاوز بعثی ایستادگی کردند و از خود رشادت های عظیمی به نمایش گذاشتند.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید «ابراهیم بابایی» دوم مهر 1346 در روستای قلقله از توابع شهرســتان ثلاث باباجاني به دنيا آمد. پدرش ســليمان و مادرش آمينه نام داشت. خواندن و نوشتن نمي دانست. ازدواج كرد و صاحب يك دختر شد. بسيجي بود. يكم بهمــن 1362 در جاده كاني رش تازه آباد جوانرود هنگام درگيري با گروه هاي ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به سينه و پا، شهيد شد. پيكر را در گلزار شهداي زادگاهش به خاك سپردند.

 

جان بر کف و دلباخته انقلاب اسلامی بود

 

روایتی از برادر شهید «ابراهیم بابایی»

شهید در میان خانواده و جامعه بسیار فروتن، صبور و مهمان نواز بود. اعمال عبادی خویش را توام با اخلاص و تواضع انجام می دادند.

ایشان در عملیات آزادسازی منطقه مرخیل در حوالی مرز ایران با عراق با تمام توان حضور داشتند و دوشادوش سایر رزمندگان اسلام با در برابر دشمن متجاوز بعثی ایستادگی کردند و از خود رشادت های عظیمی به نمایش گذاشتند.

به نقل از خود شهید، منطقه مذکور در دست بعثیون بود و بایستی آزاد می شد در تاریخ 15 اردیبهشت 1361 عملیات آزاد سازی شروع شد. یک گروهان 120 نفری از رزمندگان سلحشور به منطقه جنگی مرخیل اعزام شد و  طی 24 ساعت درگیری بین نیروهای ما با بعثیون که در آن عملیات با گروهک های منافقین، دمکرات و کومله پشتیبانی می شد ناچار به عقب نشینی و ترک منطقه شد. در این عملیات که نیروهای جان بر کف و دلباخته انقلاب اسلامی صحنه به صحنه بعثیون را تعقیب و مجبور به ترک منطقه می کردند.

پست فرماندهی گروهان را برادر ملا محمد فخری اداره می کردند و خوشبختانه طلسم شیطان صفتان بعثی در هم شکست و دشمن با دادن صدها کشته و زخمی از معرکه گریخت.

و با تاسف و تاثر دردناک چند تن از گل های بوستان عشق حقیقی پرپر شدند و به فیض عظمی شهادت نایل آمدند (برادران شهید عزیز خلخالی، حسین ویسی ، بابا عبدالهی) و باز هم با کمال تاسف به غیر از برادران شهید بومی چند تن از برادران غیر بومی شهید شدند. چند تن از جوانمردان پیرو خط امام با تنی زخمی از میدان کارزار برون آمدند.

شهید گمنام ابراهیم بابایی مسئولیت حمل و نقل مهمات و تدارکات را تقبل کردند و در تمامی گوشه های میدان جنگ حضوری فعال داشتند.

چند روز قبل از شروع عملیات ایشان در منزل دست تنها بچه اش را گرفت و پیش من (مادر بابایی) آمدند و ضمن خداحافظی از بنده درخواست کردند که اگر من شهید شدم بچه ام که زنده است و سرپرستی آن را به شما محول می کنم و بعد از خداحافظی و روبوسی با یکایک افراد خانواده و خویشان و همسایگان عازم جبهه های حق علیه باطل شدند و در آن پیکار سرنوشت ساز ضمن ارائه دلاوری ها و شجاعت های خود موفق شدند که پیکرهای پاک و مطهر شهیدان به خون خفته آن عملیات را از میدان به بیرون از صحنه جنگ ببرند.

انتهای پیام/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده