اعزامی از سپاه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان پاوه
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید«غلامرضا قربانی مطلق» 14 فروردین1332 در محله «اتابک» تهران دیده به جهان گشود. به عنوان نیروی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پاوه اعزام شد و سرانجام بر اثر اصابت خمپاره 120 در پاوه به شهادت می رسد.
خاطره ای خواندنی از شهید«غلامرضا قربانی مطلق»
با سلام و صلوات در پی دیگران سوار شدم. مقصد شهرستان پاوه بود. شهری که به تازگی امنیت نسبی پیدا کرده بود و بچه های سپاه در آن مستقر شده بودند.
برادر احمد روی رکاب مینی بوسی ایستاده بود و بچه ها تک تک از کنار او رد می شدند و روی صندلی های زوار در رفته مینی بوس می نشستند. همه خندان و سبکبال، انگار به طرف خانه های خودشان می رفتند، توی سر و کله هم می زدند و حتی سر به سر احمد می گذاشتند. صدای برادر احمد برای مدت کوتاهی همه را ساکت کرد:
همه هستن؟کسی جا نمونه، برادرها چیزی را فراموش نکنند!
غلامرضا دستش را درست مثل بچه کلاس اولی با لا برد و با جدیت گفت :
برادر احمد، ما لیوان آبخوری مان جا مانده، اشکالی نداره؟
خنده از همه بچه ها بلند شد و حاج احمد هم ضمن لبخندی کمرنگ و نمکین، با دست به پشت راننده زد و بدین سان، حرکت رزم آوران اعزامی از سپاه خیابان خردمند تهران به سمت شهرستان پاوه آغاز شد .
راه زیادی را طی نکرده بودیم و هر کسی به کاری مشغول بود، که دوباره صدای غلامرضا بلند شد :
برادرا توجه کنند، برای شادی ارواح شهدا و رفتگان این جمع، و برای سلامتی خودمان و برادر احمد ... و پس از مکث کوتاهی ادامه داد :
اللهم سرد هوا، گرم زمین، لبو لبو داغِ، آش رو چراغِ، شلغم تو باغِ...
در پایان هر فراز از رجز طنز آمیز «مطلق» همه با هم و محکم جواب می دادیم : «هی» .
برادر احمد، چند بار سرش را به چپ و راست تکان داد، به راحتی می شد از چشمانش خواند: باز این غلامرضا شروع کرد. لبخندی زد و از سر ناچاری با ما همراه شد. به تنها چیزی که فکر نمی کردیم، آینده و رخداد های آتی بود. حوادثی که بسیاری از همسفران ما را،که در آن دقایق در مینی بوس نشسته بودند، از ما جدا کرد و پیش از همه؛ غلامرضا را ...
انتهای پیام/