روایتی خواندنی از همسر شهید «علی اکبر قربانی»؛
همسر شهید «علی اکبر قربانی» می گوید: در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان که در منزل پدرم دعوت بودیم، ناگهان صدای انفجاری شنیدیم گمان کردیم که در سپاه اتفاقی افتاده، اما متوجه شدیم که منافقین نارنجک به داخل منزل ما انداخته بودند، به گمان این که شهید در منزل است جالب اینکه عکس شهید و امام که داخل اتاق به دیوار بود دور تا دور عکس ها ترکش نارنجک اصابت کرده بود اما کوچکترین صدمه ای به عکس ها وارد نشده بود.

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، شهید علی اکبر قربانی 20 مرداد 1336 در شهرستان ســنقر به دنیا آمد. پدرش میرآقا نام داشت. تا اول متوسطه در رشته تجربی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. 15 مرداد 1361 با سمت جانشین فرمانده تیپ المهدي در منطقه هفت تپه قصرشــیرین توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. پیکر شهید والامقام در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شده است.

هدف منافقین به شهادت رساندن علی اکبر در ماه مبارک رمضان بود

 

روایتی خواندنی از همسر شهید

به خاطر تقوا و صداقتی که داشت به شهید جواب مثبت دادم. دارای چهره ای نورانی بود او بسیار کم عصبانی می شد. هنگام عصبانیت به طرف قران می رفت و پس از تلاوت چند آیه قرآن عصبانیتش برطرف می شد.

از هیچ کمکی به دیگران دریغ نمی کرد، شبی زمستانی شخصی درب منزل ما را زد و تقاضای نفت کرد در صورتی که خودمان هم نفت نداشتیم اما او بیرون رفت و به هر نحوی برای آن شخص نفت را تهیه کرد.

علی اکبر از افراد تارک الصلوة، دروغگو و منافقین نفرت داشت و اگر کسی را می دید که اطلاعیه و یا نشریه ای بر ضد جمهوری اسلامی پخش می کرد، سرسختانه با او مبارزه می کرد.

در تشکیل دسته ها و هیأت های مذهبی فعالانه تلاش می کرد و می گفت: باید مبلغ و روحانی داشته باشیم تا تبلیغ کنند و هیئت ها را اداره کنند. او خود نیز در هیأت ها و مراسم مذهبی شرکت می کرد.

در تاریخ 19 آبان 1360 بعد از انجام عملیات، در یکی از روستاهای اطراف شهرستان سنقر در منطقه کیونانات درگیری شدیدی با دمکرات ها داشت و از ناحیه کتف مجروح شد، ولی با آن کتف زخمی و خون آلود و با یک دست ماشین سپاه را از کیونانات تا سپاه سنقر آورد. چون ماشین متعلق به بیت المال بود. می گفت: «خدایا کمک کن که ماشین بیت المال به دست دشمن نیفتد و به صاحبانش برسانم. در طول راه از خدا کمک می خواست و آیاتی را که حفظ بود می خواند تا ماشین را به سلامت برساند.»

به علت خونریزی زیاد، چشمانش سیاهی می رفت که فوراً او را به بیمارستان می رسانند و بعد از عمل و گذشت چند روز از بیمارستان مرخص می شود، در صورتی که باید استراحت مطلق می کرد، اما نتوانست چون به دوستانش قول داده بود که در اولین مراسم دعاهای کمیل، ندبه، توسل و زیارت عاشورا که در سطح شهر برگزار می شد شرکت کند.

او در هر کاری به قرآن متوسل می شد. ابتدا چند آیه قرآن تلاوت و تفسیر می کرد و سپس کارش را انجام می داد.

او به خاطر فعالیت های شدید علیه منافقین توسط آنان مورد تهدید قرار گرفت و چندین بار به خانه اش مواد منفجره پرتاب کردند.

نارنجکی که هدر رفت

در یکی از روزهای ماه های مبارک رمضان که در منزل پدرم دعوت بودیم ناگهان صدای انفجاری شنیدیم گمان کردیم که در سپاه اتفاقی افتاده، اما متوجه شدیم که منافقین نارنجک به داخل منزل ما انداخته بودند، به گمان این که شهید در منزل است جالب اینکه عکس شهید و امام که داخل اتاق به دیوار بود دور تا دور عکس ها ترکش نارنجک اصابت کرده بود اما کوچکترین صدمه ای به عکس ها وارد نشده بود.

بار دیگر در تاریخ 12 شهریور 1360 منافقین تصمیم گرفتند که به منزل ما حمله کنند مجدداً با شکست مواجه شدند و نارنجک در داخل باغچه منفجر شد.

انتهای پیام/

 

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده