شهید، دشمن را با نور فانوس فریب می داد
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، دفاع مقدس یادآور سالها مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن است. رزمندگانی که با شجاعت و شهامت ایستادند و حماسههای ماندگار خلق کردند تا با رشادت و ایثار خود، دشمن را از رسیدن به اهدافش ناکام بگذارند.
تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند.
در همین راستا گفتگویی با «یداله باپیرزاده» سرگرد بازنشسته سپاه پاسداران برادر و همرزم شهید «غلامعلی باپیرزاده» انجام داده ایم که تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.
وی گفت: شهید غلامعلی باپیرزاده 13 شهریور 1327 در شهرستان سرپل ذهاب به دنیا آمد. واجبات دینی را به جا می آورد و بسیار شجاع و فداکار بود. بعد از سپری کردن دوران کودکی و نوجوانی حرفه جوشکاری را آموخت و در این زمینه نیز مشغول به کار شد و من را هم به انجام این کار تشویق می کرد.
برادر شهید در ادامه افزود: با پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) و عشق و علاقه ای که به انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران داشت یک سال بعد از تشکیل سپاه پاسداران یعنی سال 1358 به همراه من و سایر برادرانم به نام های (مرحوم اسد و سعدالله) وارد سپاه شدیم.
جزو گروه تخریب بود
وی بیان داشت: شهید غلامعلی در عملیات های آفندی و پدافندی شرکت داشت و جزو گروه تخریب بود که در عملیات کربلای4 به هنگام اذان ظهر به دست دشمن بعثی به شهادت می رسد.
وی گفت: انگیزه شهید برای رفتن به جبهه دفاع از دین اسلام، آب و خاک وطن و علاقه زیاد به رهبر انقلاب بود.
فریب دشمن با فانوس های روشن
وی اظهارداشت: باید بگویم در جنگ تحمیلی من هم برادر و هم همرزم شهید غلامعلی بودم ایشان مسئول گروه بودند یک روز برای فریب دشمن 5 عدد چراغ فانوس در سنگرهای فرعی به فاصله 150 متری قرار دادیم و شبانه فانوس ها را روشن کردیم اما دشمن به خیال خام خود این فانوس ها ستون خودرویی است و به سمت آنها در حرکت است. حدود 4 هزار گلوله سبک و سنگین توپخانه خودش را به موضع های فرعی که همان فانوس ها بودند پرتاب کرد اما به نتیجه نرسید.
وی در پایان گفت: یک جمله در وصیت نامه شهید به یادگار مانده که برایم بسیار آموزنده بوده که برای شما ذکر می کنم: «کوله پشتی ها بر زمین مانده و خالی است آیا سنگینی آن را بر دوشت حس نمی کنی!؟»
انتهای پیام/