روایتی خواندنی از آزاده کرمانشاهی«جلیل زنگنه»؛
نوید شاهد- آزاده کرمانشاهی«جلیل زنگنه» می گوید: « یکی از همرزمانم در اردوگاه اذان گفت بعثی ها وقتی صدای او را شنیدند پیگیر شدند او را پیدا کنند اما همه ی ما ابراز بی اطلاعی کردیم در نهای همه را به صف کردند و به باد کتک گرفتند.»

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، بی شک تداعی خاطرات شهیدان، آزادگان و جانبازانی که جان، عمر و یا عضوی از پیکر خود را فدای آرمان های انقلاب شکوهمند اسلامی کردند، ما را برای ادامه دادن راهشان مصمم تر خواهد کرد.
در ادامه روایتی خواندنی از آزاده کرمانشاهی " جلیل زنگنه " تقدیم مخاطبان ارجمند می شود.

بعثی ها به هر بهانه ای اسرا را کتک می زدند

روز 21 تیرماه 1367 در منطقه شرهانی به دست نیروهای عراقی اسیر شدم. بعد از اسارت ما را به اردوگاه شماره 12 بردند. اردوگاه سه قسمت داشت. قسمتی که ما بودیم دارای ده آسایشگاه بود و در هر اتاق یا به اصطلاح آسایشگاه صد و پنجاه اسیر جا داده بودند که جای نفس کشیدن نداشت. شگفت آور این که هیچ چیزی به اندازه ی نماز جماعت و دعا بعثی های مدعی مسلمان را عصبانی نمی کرد.

یکی از بچه ها برای نماز صبح اذان گفت. نگهبان بعثی شنید. آمد پشت پنجره و گفت: چه کسی بود که اذان گفت.

کسی جواب مشخصی به او نداد. هوا که روشن شد همه ی اسرا را به هوا خوری بردند جز آسایشگاه ما که تا ظهر منتظر گذاشتند. دوباره آمدند و پرسیدند چه کسی بود که اذان گفت.

از هر کس می پرسیدند می گفت من خواب بودم نمی دانم. ما فکر می کردیم که صد و پنجاه نفر را معرفی می کنیم معلوم نیست چه بلایی سر او بیاورند. طبق معمول ما را پنج نفر، پنج نفر به صف کردند و هر ده نفر را داخل اتاقی بردند و تا توان داشتند کتک زدند.

من نفر اول گروه دوم بودم تا داخل اتاق شدم، یکی از نگهبان ها با مشت چنان توی سرم کوبید که کف اتاق افتادم. نگهبان دیگری به نام علی چند کابلی به بچه ها زد و رفت. ولی یکی دیگر از آن ها به نام وهود که به خاطر شقاوت و بی رحمی اش بچه ها به او یهود می گفتند، کابل را از او گرفت و شروع کرد به کتک کاری اسرا، من آن روز حدود پنجاه ضربه کابل خوردم و تا 48 ساعت قادر به گرفتن قاشق هم نبودم.

انتهای پیام/

 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده