پذیرایی مادرم از اسرای عراقی در مراسم شهادت سید، همه را غافلگیر کرد
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه، دفاع مقدس یادآور سالها مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن است. رزمندگانی که با شجاعت و شهامت ایستادند و حماسههای ماندگار خلق کردند تا با رشادت و ایثار خود، دشمن را از رسیدن به اهدافش ناکام بگذارند.
تجاوز و یورش همه جانبه رژیم بعث عراق به مرزهای مختلف ایران سبب شد تا رزمندگان دلاور با تمام وجود و اراده ای پولادین در برابر متجاوزان و حامیانش صف آرایی و ماشین جنگی صدام را متوقف کنند و درسی فراموش ناشدنی را به دشمنان این مرز و بوم بیاموزند.
در همین راستا در حاشیه مراسم یادواره شهدای محله آزادگان گیلانغرب مصاحبه ای را با «سید قدرت رسولی » برادر شهیدان « سید نجف و سید احمد رسولی » انجام داده ایم که متن این مصاحبه در ادامه تقدیم مخاطبان ارجمند می گردد.
وی گفت: برادر شهیدم سید نجف رسولی در سال 1337 در خانواده ای مذهبی و سادات در روستای ترشگیبان از توابع شهرستان گیلانغرب به دنیا آمد. با توجه به نبود امکانات آموزشی در روستا فرصت ادامه تحصیل را از دست داد اما او با پشتکار فراوان دوره های نهضت سواد آموزی را به پایان رساندند.
رسولی افزود: شهید از همان ابتدای کودکی زیرک و فعال بود و در کارهای کشاورزی و دامداری به خانواده کمک می کرد. بعد از 13 سالگیش پدرمان را از دست دادیم اما او در کنار مادرمان با هزاران رنج و مشقت به انجام امور خانواده و کار کشاورزی و دامداری پرداخت.
برادر شهید اظهار داشت: به یاد دارم که قبل از انقلاب در حین گذراندن دوران خدمت سربازی در تیپ 3 نیروی زمینی مهاباد با پشتکاری که داشت، نحوه استفاده از تجهیزات جنگی را فرا گرفت و بعد از انقلاب خدمت سربازی اش را در کمیته انقلاب اسلامی سپری و به عضویت سپاه پاسداران شهرستان قصرشیرین درآمد.
وی با اشاره به اینکه شهید مقید به دفاع از دین مبین اسلام بود، عنوان کرد: سید بسیار خوش اخلاق و مردم دار بود و همیشه مدام بر زبان می آورد که ما باید مدافع دین مبین اسلام باشیم و زمانی هم که خدمت سربازی را در رژیم طاغوت سپری می کرد از فرمانده خود سرپیچی و به خیل عظیم مردم انقلابی می پیوندد.
رسولی بیان داشت: سید در تاریخ 28 شهریور 1359 به همراه دیگر همرزمانش شهید «نوروز آقایی» به هنگام درگیری نظامی با نیروهای عراقی در مرزهای غربی و در محل " پاسگاه برار عزیز" قصر شیرین به شهادت می رسند.
وی در پایان گفت: در حین مراسم خاکسپاری سید تعدادی از عراقی ها توسط نیروهای خودی بعد از گذر از منطقه نفت شهر و کوه های اطراف به روستا آورده شدند که به مراسم شهید برخوردند. هر کدام از آشناهای ما خود را برای درگیری آماده کرده بودند اما مادرم مانع شد و گفت دشمن اصلی ما صدام ملعون است. آنها را به داخل سیاه چادر آوردند و برایشان نهار آماده کردیم اما لب به غذا نزدند فکر می کردند که ما می خواهیم آنها را مسموم کنیم. مادرم به آنها گفت ابتدا من از این غذا می خورم که اطمینان پیدا کنید شما میهمان ما هستید و بعد آنها هم غذا را می خورند و سپس راهی کرمانشاه شدند.
انتهای پیام/