نویدشاهد- به مناسبت سالروز شهادت شهید "حسین اخلاصی زنگنه" فرمانده گردان عاشورا تیپ المهدي در آبان ماه، سری سوم یادداشت‌های روزانه در تقویم جیبی سال ۱۳۶۱ این شهید تقدیم می گردد.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید حسین اخلاصی زنگنه سوم بهمن 1338 در شهرستان کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش یدالله و مادرش صغرا نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته تجربي درس خواند. به عنوان پاســدار در جبهه حضور یافت. 25 آبان 1361 با سمت فرمانده گردان عاشورا تیپ المهدي در مندلي عراق بر اثر اصابت گلوله به گردن، شهید شد. مزار وي در گلزار شهداي زادگاهش واقع است.

سری سوم/ یادداشت‌های روزانه شهید

*یادداشت‌های روزانه شهید در تقویم جیبی سال1361
 شنبه یکم خرداد ۱۳۶۱: من و برادر بصیری به پایگاه بهشتی و از آنجا به مقر کربلا آمدیم و با برادر سرهنگ صیاد شیرازی احوالپرسی کردیم.  بعد از نماز ظهر برادرشیرازی سخنرانی کرد، برادر فلاح به ما گفت: چون امشب حمله است به حمله نروید بروید به اهواز. من و برادران بصری و کیخازاده و برادر بلوچستان شب را در استانداری بودیم.
 دوشنبه سوم خرداد ۱۳۶۱: امروز حمله بود و جاده شلمچه- خرمشهر را گرفتن امروز در درگیری خرمشهر بودیم و اسیر خیلی گرفتیم. آویزان شده بودند به ماشین، یک هلی کوپتر دیگر برادران انداختند.
 سه شنبه چهارم خرداد 1361: امروز به قرارگاه آمدیم دنبال بچه ها رفتن تا بچه ها را جمع کنند. برادر... نیز شهید شد اسم اصلی او توی وصیت نامه حاج حسین حسینی بود.
 چهارشنبه پنجم خرداد 1361: امروز با ماشین دنبال بچه ها رفتن و گروه گروه بچه های دوره ی فرماندهی آمدند قرار شد به برادر محسن بگویند راجع به ما چه کار کنیم، قرار بود صبح برادر سیف بیاید.
 پنج شنبه ششم خرداد 1361: امروز برادر محسن رضایی را دیدم جلوی او را گرفتم و گفتم برادران فرماندهی هستیم و کاغذ داد به مرخصی برویم با هواپیما.
 نهم خرداد 1361: امروز به سومار آمدم.
 یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۶۱: امروز من و برادر یدالله امجدیان به سومار آمدیم برادر شورچه ایو دهگلانی و کیومرث و رضایی جاماندن.
 سه شنبه پانزدهم  خرداد ۱۳۶۱ : امروز به دنبال برادران شورچه غلام و کیومرث به باختران آمدیم حالا در ایوان هستیم سری به سپاه آنجا زدم.
 شنبه دوم مرداد ۱۳۶۱ : امروز به سرپل ذهاب رفتیم برای نیرو؛ گفتند مربوط به ما نیست به منطقه بروید. برادر... سنندج بودند برادر ناصح گفتند بیا به باختران. به باختران رفتم برادر افروز نیز آنجا بود، گفت: ما می‌دانیم کجا نیرو احتیاج است می فرستم و چقا نرگس رفتم، نیرو حاضر بود برادر مجد نگذاشت گفت: نیروآموزش ندیده.
 چهارشنبه ششم مرداد ۱۳۶۱: امروز برای سرکشی به داوران رفتم. برادر کریمی گفت چاشنی ها را بیاور. در حین برگشت، ماشین ما از سرا پایینی یک پشتک و من کاسه چشم راستم درد دارد و بقیه یکی سه بخیه و پانسمان شدند حالا تحت نظر پزشک هستیم.
انتهای پیام/



برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده