ما وارثان قافله زجر دیده ایم که بر ما هزار واقعه غم گذشته است
حشمت الله رحیمی، آزاده و جانباز دوران دفاع مقدس در گفتگو با نوید شاهد کرمانشاه؛ در رابطه با خاطرات خود در دوران دفاع مقدس، اظهار داشت: من در کرمانشاه متولد شدم. قبل از جنگ تحمیلی به دلیل مشکلاتی که وجود داشت، متأسفانه تا مقطع راهنمایی ادامه تحصیل دادم و بعد از آن مجبور به ترک تحصیل شدم و به کمک پدر رفتم تا اینکه انقلاب شد.
وی در ادامه افزود: با کمک یکی از دوستان به استخدام ارتش جمهوری اسلامی درآمدم که در لشکر 81 زرهی تیپ 3 تکاور، پادگان ابوذر مشغول به خدمت بودیم تا اینکه به یکباره جنگ شروع شد و ما را به مناطق جنگی از جمله؛ نفت شهر، سومار و قصرشیرین و .... فرستادند.
این آزاده و جانباز 55 درصد کرمانشاهی ابراز داشت: قبل از رسمی شدن جنگ تحمیلی از ماه ها قبل می دانستیم که درگیری های مرزی شروع شده است، به همین دلیل با آموزش هایی که دیده بودیم راهی جبهه های جنگ شدیم.
وی با اشاره به اینکه ما هیچگاه قصد حمله به دشمن را نداشتیم و در آن مقطع زمانی حالت دفاعی داشتیم، ادامه داد: هدف ما آزاد کردن خاک وطن از چنگال دشمن بود. عراقی ها در همان اوایل جنگ با نیروها و مهمات جنگی فراوان دست به حمله می زدند در حالی که ما حدود 400 نفر با تجهیزات بسیار کم در مقابل یک لشکر 12 هزار نفری باید می ایستادیم و مقابله می کردیم در نتیجه ما فقط می توانستیم به مناطقی که حمله شده برویم و از آنجا دفاع کنیم.
رحیمی در ادامه افزود: در همین درگیری ها ما از هر چهار طرف یک منطقه محاصره و همگی به اسارت در می آمدیم و نحوه اسارت من و دوستانم هم به همین شکل بود. در منطقه سومار مستقر بودیم که به یکباره گردان 215 به ما ملحق شد و گفت که منطقه سومار محاصره شده همگی ما به سمت سومار رفتیم و با حملات دشمن رو به رو و اسیر شدیم.
جانباز کرمانشاهی بیان کرد: 21 ساله بودم که به اسارت درآمدم. در ابتدا خیلی ناراحت نبودیم که چرا اسیر شده ایم و هیچگاه فکر اینکه سال ها اسارت ما طول بکشد را نمی کردیم چاره ای نداشتیم به هر حال با خود عهد بستیم که در این مسیر تمام سختی ها را به جان خریده و به خداوند توکل کنیم.
وی گفت: در زمان اسارت، شهید ابوترابی به لحاظ روحی و معنوی خیلی به اسراء کمک می کرد و می گفت " ما وارثان قافله ی زجر دیده ایم که بر ما هزار واقعه گذشته است." هر وقت به صحبت های شهید فکر می کردیم درد اسارت برایمان کمتر می شد و آرام می شدیم.
رحیمی عنوان کرد: ما از دشمن انتظار مهربانی و خوش برخوردی نداشتیم اما از اینکه می دیدیم خود را مسلمان می دانند و افراد اسیر را به سختی شکنجه می کنند حیران مانده بودیم.
وی گفت: بعثی ها خیلی از ایرانی ها را شکنجه های سخت می دادند خود من به شخصه وقتی شکنجه می شدم تحمل می کردم اما وقتی می دیدم یکی از دوستانم شکنجه می شود از زجر آنها زجر می کشیدم.
وی در پایان گفت: رسالت امروز همه ما این است که اجازه ندهیم حماسه ها، خاطرات و ارزش های دوران دفاع مقدس به فراموشی سپرده شود.
انتهای پیام/
تنظیم کننده: شهرزاد سهیلی