خجالت می کشم به خانه بیایم
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید منصور شهبازی، فرزند امان الله و پریچهر، در هشتم شهریور ۱۳۴۲درکرمانشاه به دنیا آمد. کودکی فعال و پر جنب و جوش بود. از همان کودکی شاداب، تلاشگر، مهربان و فامیل دوست بود و در کارهای خانه به مادرش کمک میکرد. رفتاری پسندیده و توأم با مهربانی با دیگران داشت و نیز شوخطبع و خونگرم بود.
دوره ابتدایی را در مدرسه هدایت شهرستان کرمانشاه و دوره راهنمایی را نیز در همان شهرستان با موفقیت گذراند. در کنار درس و مطالعه همراه با عمویش که معمار ساختمان بود کار می کرد مسائل و مشکلات زندگی را به خوبی درک می نمود. غالبا" در رفتار و برخوردش نوعدوستی و کمک به دیگران، ایثار و گذشت را به نمایش می گذاشت.
دوره متوسطه را در دبیرستان تیسفون شهرستان کرمانشاه گذراند. دیپلم خود را در دوران پیروزی انقلاب همراه با فعالیت های سیاسی آن زمان گرفت در تظاهرات علیه رژیم پهلوی علیرغم سن کم، فعالانه حضور داشت. در دوران انقلاب علاوه بر فعالیت های درسی، شب ها در نگهبانی و ایست و بازرسی محلات شرکت می کرد. با پیوستن به گروه مقاومت شهری، به اتفاق دیگر یارانش با سلاحهای سرد جهت حفظ امنیت شهر نگهبانی می داد.
از ابتدای جنگ برای سرکوب غائله ضد انقلاب به صورت داوطلب به کردستان اعزام شد ولی به علت سن کم پذیرفته نشد و ناگزیر در سایر فعالیت های بسیج شرکت می کرد . زمانی که به سن قانونی ۱۸ سالگی رسید عضو رسمی سپاه شد و به اتفاق برادرش مسعود شهبازی (شهید) عازم جبهه ها شد.
*خجالت می کشم به خانه بیایم
امان الله شهبازی، پدرشهید نقل میکند: از جبهه که برمیگشت، می گفت: من خجالت می کشم که به خانه بیایم زیرا یک عده به گلزار شهیدان و یک گروه به بیمارستان رفته اند و من به خانه آمده ام و شهادت نصیب من نشده در زمان مرخصی به واحد عملیات سپاه می رفت و به جای افراد متاهل نگهبانی می داد. خوشرویی، مهربانی و محبت او باعث شده بود که همیشه گل مجلس باشد.
از ویژگیهای بارز او چه در جبهه و چه در پشت جبهه نظم و انضباط او بود. به دلیل ایمان و اعتقاد و شناخت او به ولایت وی به عنوان مربی عقیدتی و آموزشی مطرح بود و کوههای کردستان و جبهه های غرب وی را از لحاظ بدنی ورزیده و محکم کرده بود عشق خدا در سراسر وجودش نمایان بود.
*جانشین گردان سپاه منطقه 7 بود
در سپاه منطقه ۷ کشور مسئولیت جانشینی گردان را به عهده داشت. از مسائل غیر شرعی و تفریحی ناسالم دوره میکرد و در امر به معروف و نهی از منکر فعال بود. او انسانی با ایمان و اهل نماز اول وقت بود چه زمانی که در خانه و چه زمانی که در جبهه بود، زودتر از همه بیدار میشود و بقیه را برای نماز صبح بیدار می کرد. همچنین در مراسم مذهبی، نماز جمعه، دعای توسل، کمیل و زیارت عاشورا شرکت میکرد. در برابر مشکلات احساس مسئولیت می کرد و تا حد توان سعی در رفع مشکل می نمود. غیرت و تعصب او یکی از بارزترین خصوصیات وی و نیز شوخ طبعی و مزاح چاشنی برخوردش بود.
توصیه اش به خانواده و همرزمان این بود: مساجد را خالی نگذارید، مسجد سنگر است، به دیدار خانواده شهدا بروید و از روحانیت خط امام حمایت کنید.
آرزویش پیروزی اسلام در سراسر جهان و برافراشته شدن پرچم اسلام در و شهادت در راه خدا بود. صبح روز شهادت دوستان و رفقای خویش را در پادگان ابوذر جهت ادای فریضه نماز صبح بیدار می کند و زودتر از بقیه به نماز می ایستد و بعد از نماز با خدای خود راز و نیاز می کند. در تاریخ ۱۹ شهریور 1362 در منطقه سرپل ذهاب و در ارتفاعات بازی دراز در حین پاکسازی میادین بر اثر انفجار مین که با اصابت به پای عبدالوحید رضایی(شهید) منفجر می شود به شهادت رسید.
*وصیت نامه شهید
شهید در وصیت نامه اش نوشته است: تذکری دارم به همه کسانی که این نوشته به دستشان می رسد که همواره پشتیبان روحانیت باشید. همان طوری که هر علمی متخصص دارد متخصصین اسلام روحانیون هستند. دیگر اینکه هرگز نماز جماعت را ترک نکنید ومساجد را خالی نگذارید. در دعاهای کمیل و توسل شرکت کنید و فرج امام زمان عجل الله را از خدا بخواهید. در مراسم تشییع شهدا شرکت کنید به دیدار مجروحین و معلولین بروید در دعاهایتان طول عمر امام خمینی و پیروزی رزمندگان اسلام را از خداوند بخواهید.
از خواهرم می خواهم که حجابش را حفظ کند شهید کند و همچن زینب کبری (س) پیام آور خون شهدا باشد. و از برادرانم می خواهم که راه امام را که همان صراط مستقیم است ادامه دهند و از پاسداران اسلام باشند و از خدا می خواهم که همه را به راه راست هدایت کند.
پیکر مطهر شهید پس از تشییع در باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد.
انتهای پیام