آرزو دارم در بهترین موقعیت زندگیم به جبهه بروم

وی در تشکل های مذهبی نیز عضو گردید و با پخش اعلامیه ضد رژیم عملا" وارد مبارزه سیاسی شد . در سال 1354 در کنکور شرکت کرد و در رشته برق به دانشسرای عالی فنی راه یافت.در این دوران نیز ارتباط مستمر خویش را با روحانیت از جمله آیت الله جنتی که در تبعید به سر می برد حفظ کرد.
در نیمه اردیبهشت ماه سال 1357 دانشجویان دانشکده فنی بابل همراه با دانشجویان مدرسه مالی اقتصاد بابلسر و دانشسرای راهنمایی ساری و چند دبیرستان تظاهراتی بر پا کردند. ساواک جواد را دستگیر کرد و او به مدت 9 ماه در زندان بود.
در اسفندماه سال 1358 دوره تحصیلات دانشسرای عالی فنی بابل را با موفقیت به پایان رسانید و توانست لیسانس فنی برق را بگیرد. پس از آن به مدت 6 ماه به صورت افتخاری در جهاد سازندگی به خدمت پرداخت. در سال 1359 جذب سپاه پاسداران گردید. او پاسداری را به عنوان یک وظیفه و مسئولیت قبول داشت. هیچگاه به شغل خود مغرور نبود . هرگز با لباس سپاه خارج از محیط کار دیده نشد.
در اوایل سال 1360 به مدت هشت ماه در جبهه سرپل ذهاب و پادگان ابوذر بود. پس از مدتی دوره یک ماهه تخصصی در زمینه مخابرات در پادگان امام حسین ( ع ) در تهران آموزش دید و با بازگشت به کرمانشاه در قسمت مخابرات سپاه به انجام وظیفه مشغول شد. دعا برای امام زمان ( عج ) و حفظ جمهوری اسلامی و طول عمر امام ، جزو لاینفک دعای قنوت و دعاهای بعد از نماز ایشان بود.
شهید می گفت: آرزو دارم در بهترین موقعیت زندگیم به جبهه بروم. جلوه دوست می کشاند نه گریز از آنچه هست.
سرانجام در تاریخ دوم بهمن 1362 در تپه های اطراف قصر شیرین بر اثر اصابت ترکش خمپاره به ناحیه سینه به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
او در قسمتی از وصیت نامه اش چنین نوشته است:خداوندا، اسرای مسلمین را خودت آزاد کن. خداوندا، منافقین و کافران را ذلیل بگردان. از همه طلب مغفرت می کنم و از خداوند می خواهم که صبر به مادرم و مادر ( صادقی ) که متحمل داغ شده بدهد. این دنیا محل امتحان است. و خداوند همه را یاری دهد از امتحان موفق بیرون بیاییم. فرزندم اگر پسر بود اسمش را محمد هادی و اگر دختر بود زهرا بگذارید.خداوندا، شهادت را که فخر اولیای تو می باشد را نصیبم بگردان.

انتهای پیام