زندگینامه شهید دانش آموز هرمز پرتوی/ تا رسیدن به شهادت دست از جهاد برنداشت
دوشنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۷ ساعت ۰۱:۴۷
شهید هرمز پرتوی در سال 1343 در شهرستان هرسین متولد و تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در این دیار به پایان رساند و سرانجام در تاریخ 19 مهر 1366 در منطقه عملیاتی میمک بر اثر اصابت ترکش توپ دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید هرمز پرتوی در سال 1343 در شهرستان هرسین متولد و تحصیلات ابتدایی و دبیرستانی را در این دیار به پایان رساند و در زمان جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران به ندای رهبر گرانقدر انقلاب امام خمینی (ره) لبیک گفت و عازم جبهه های نور علیه ظلمت شد و در تاریخ 19 مهر 1366 در منطقه عملیاتی میمک بر اثر اصابت ترکش توپ دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد و پیکرمطهرش در منطقه تازه آباد هرسین کنار مزار شهیدان والا مقام به خاک سپرده شد.
*روایت برادراشهید / آخرین اعزام و آخرین دیدار
صبح روز عاشورا همگی برای انجام مراسم عزاداری سرور شهیدان به مسجد رفتیم و تا ظهر آنجا بودیم وقتی از مراسم برگشتیم شهید هرمز (محسن) بلافاصله مشغول آماده کردن وسایل برای اعزام به جبهه شد. در چهره اش آرامش خاصی دیده می شد. شش ماه پیش یکی از بستگان نزدیک مادرم به شهادت رسیده بود تحمل این غم برای مادرم و ما بسیار دشوار بود از آن پس مادرم بارها برادرانم را از رفتن به جبهه بر حذر
می داشت و تاکید می کرد که درس خواندن هم برای شما یک نوع جهاد است غافل از اینکه برادرم با "شهید پیامی" پیمان بسته بودند که هر کدام به فیض شهادت نائل آمدند و دیگری سلاحش را بردارد و تا رسیدن به شهادت دست از جهاد برندارد. به هر حال شهید با همان آرامش قلبی و شاید با علم به اینکه سفر آخر اوست نزد مادرم رفت و از وی خداحافظی کرد. مادرم گفت: کجا؟ و شهید در جوابش گفت: جبهه، مادرم با دلی غمگین گفت برو خدا نگهدارت.
انتهای پیام
*روایت برادراشهید / آخرین اعزام و آخرین دیدار
صبح روز عاشورا همگی برای انجام مراسم عزاداری سرور شهیدان به مسجد رفتیم و تا ظهر آنجا بودیم وقتی از مراسم برگشتیم شهید هرمز (محسن) بلافاصله مشغول آماده کردن وسایل برای اعزام به جبهه شد. در چهره اش آرامش خاصی دیده می شد. شش ماه پیش یکی از بستگان نزدیک مادرم به شهادت رسیده بود تحمل این غم برای مادرم و ما بسیار دشوار بود از آن پس مادرم بارها برادرانم را از رفتن به جبهه بر حذر
می داشت و تاکید می کرد که درس خواندن هم برای شما یک نوع جهاد است غافل از اینکه برادرم با "شهید پیامی" پیمان بسته بودند که هر کدام به فیض شهادت نائل آمدند و دیگری سلاحش را بردارد و تا رسیدن به شهادت دست از جهاد برندارد. به هر حال شهید با همان آرامش قلبی و شاید با علم به اینکه سفر آخر اوست نزد مادرم رفت و از وی خداحافظی کرد. مادرم گفت: کجا؟ و شهید در جوابش گفت: جبهه، مادرم با دلی غمگین گفت برو خدا نگهدارت.
انتهای پیام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا - اداره هنری، اسناد و انتشارات- استان کرمانشاه
نظر شما