نامه های اسارت آزاده شهید محمود امجدیان به خانواده "بخش6"
برادرم! اگر راه صحیح زندگی را می خواهی، نهج البلاغه است. اخلاق شایسته می خواهی نهج البلاغه بخوان. این حدیث های گوهر بار امام را بخوان. قوت می دهد. حرکت می دهد. خط می دهد. صبر می دهد. آرامش می دهد.
برادرم! راه و روش زندگی را از نهج البلاغه بیاموز

به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید محمود امجدیان در سال 1342 در شهر باختران به دنیا آمد و بزرگ شد. با شروع جنگ تحمیلی، در سال 1361 داوطلبانه از طریق بسیج شهرستان مسجد سلیمان به پادگان کرخه دزفول جهت آموزش اعزام گردید. بعد از مدتی به مناطق جنوب کشور انتقال یافت. محمود در عملیات والفجر مقدماتی – که در منطقه شیب در تاریخ 21 بهمن ماه 1361 شروع شد شرکت کرد و پس از ساعت ها درگیری با ارتش متجاوز بعث عراق و پس از مقاومت و ایثارگری، به همراه تعدادی از نیروهای لشکر 7 ولیعصر به محاصره دشمن درآمد و اسیر شد.ابتدا به بغداد برده شد گروهی از مردم به وسیله سنگ و چوب ... به سر روی این عزیزان می زدند، به اردوگاه موصل 2 منتقل شد. بیشتر سالهای اسارت محمود در اردوگاههای موصل 3 و 4 گذشت و در اواخر اسارت، یعنی در سال 1367 به همراه تعدادی از اسیران به اردوگاه تکریب – کمپ 17 منتقل شد. تا اینکه غروبی غمبار توسط منافقین مورد حمله قرار گرفت و روح بلند و ملکوتی اش به خدا پیوست. اکنون مزار شهید در قبرستان رمادیه بر جای مانده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
خواهر جان! این را خوب می دانید که ذره ای خوبی بدون پاداش نخواهد ماند. سعی کنید توشه ای برای خود فراهم کنید فردای قیامت تمام اعمال ما در جلو چشم ماست. زمانی که من بچه بودم، نماز خواندن و روزه گرفتن را از شما یاد گرفتم. چرا ما در برابر خالق و آفریننده تمام هستی سر بر سجده نگذاریم؟ فردای قیامت هیچ عذری پذیرفته نیست. فکر خودتان را بکنید. کاری کنید فردای قیامت رو سفید باشید. پس جای درنگ نیست. شما آگاهی خیلی دارید. پس بلند شوید!
خداوند در قرآن می فرماید: ایا مردم به صرف اینکه گفتند ما ایمان آوردیم به خدا، آنها را رها می کنیم و هیچ امتحانشان نمی کنیم، هرگز چنین نیست. بس است یک عمرغفلت. بس است. بلند شوید سجاده ای را پهن کنید تا نور خدا در خانه تان بتابد. برخاک بیافتید در برابر خدا. قرآن بخوانید. احکام را رعایت کیند. وظیفه خود دانستم تذکر بدهم، چون خیلی شما را دوست دارم. و می دانم رنج های فراوان بردی. حیف است. شما مادی هستید. ما انسان هستیم، چرا این فکرمان فقیر باشد. در خودتان فکر کنید!
محمود
موصل 4
10/8/1364

بسم الله الرحمن الرحیم
برادرم! اگر راه صحیح زندگی را می خواهی، نهج البلاغه است. اخلاق شایسته می خواهی نهج البلاغه بخوان. این حدیث های گوهر بار امام را بخوان. قوت می دهد. حرکت می دهد. خط می دهد. صبر می دهد. آرامش می دهد.
باقر جان! وقت نماز صبح است اگر می بینی خط کج و کول شده پلک هایم بلند نمی شود چون خیلی خسته ام کار فکریم زیاد است. اگر اشکالی دیدی مرا ببخش. کاش می توانستم اینجا را برایت تشریح کنم، اما نمی شود. باقر جان! فقط صبر داشته باش  و از خود گذشتگی. برایم مسایل را بنویس. باقر جان! از همین حالا تبریک سال نو را می گویم چون می دانم نزدیک عید این نامه می رسد.
باقر جان! خلاصه خیلی امید دارم به شما که جای مرا پر کنی و با کارهایت مرا خوشحال کنی. خیلی نیاز مبرم به مقاله و نوشته هایت دارم. از روزنامه انگلیسی ایران مطلبی برایم بنویس. مطالب جالب و عکس های جالب بفرست. در آخر سلام مرا به همه برسان.
دوستدار شما محمود
موصل 4
10/8/1364
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام! پدر بزرگوارم
زمان هر روز خسته تر اما سبک بار تر کوله بار خویش را پیش می برد و هر لحظه ای که از زمان می گذرد، کاروان نزدیکتر می شود و باغبان زمان منتظر تر. ما همچنان در پشت دیوار و میله های سرد و خموش مانده ایم. اگر بودن چنین است پس بگذار دنیا همان زندان باشد. بگذار در کوچه های شهرمان جز معبر تنگ میله ها نباشد. بگذار آسمان شهرمان همیشه بی ستاره بماند. بگذار غم ها و رنج های زمان را بر دوش بکشیم تا انسان بودن زنده بماند. بگذار امروز قامت هایمان در زیر غم ها و رنج ها خمیده گردد تا فردای موعود راست قامتان جاودانه باشیم. بگذار ره عشق پیماییم و عاشق شویم. بگذار عاشق شویم تا خدا هم عاشق ما شود. بگذار این چنین جان سپاریم تا خدایمان خون بها باشد. بگذار گل باشیم، از عمق سینه انبوه درد، انبوه امید دمیده از خلوت خاموش یک زندانی.
آری پدر عزیز ، بگذار این چنین باشیم...
پدر عزیز، امیدوارم روزی بر دست های پینه بسته ات بوسه زنم. بوسه همراه با ندامتهای فراوان.
پدر عزیز! زمستان نزدیک امیدوارم روزی بر دست های پینه بسته ات بوسه زنم. بوسه همراه با ندامتهای فراوان. پدر عزیز! زمستان نزدیک است. زمستان سرد هم عالمی دارد برای ما اسیران. دنیای ما عالمی برای خود دارد. پدر عزیز عکسم را فرستادم. عکس سریع می رسد. پدر عزیز مشکلی ندارم. غرق در درس شده ام. باور کنید سه روز که صلیب می آید کمی بیکار هستم و مشغول نامه نوشتن. استراحتم این سه روز است.
دوستدار شما، محمود
موصل 3
10/8/1364
بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت برادر عزیزم، سلام. چیزهایی که نیاز مبرم دارم و می خواهم مرتب برایم بفرستید از این قرار است: از کلمات قصار علی ( ع ) مقالات و دکلمه های فارسی یا انگلیسی از نویسندگانی چون دکتر شریعتی و کسانی دیگر و نوارهای قدیم " کافی "، که یادم رفته. مثل داستان، نصیحت ها و غیره. نوار کامل صائمی به طور کامل و سرودهای کردی، جدید و قدیمی. از کتابها و روزنامه ها هم مطالب جالب برایم را بنویس. خبرهایی در مورد خودتان. از خاطرات این چند ساله و عینک شماره 5/1 و 75/1 خلاصه احتیاج به این مطالب دارم. مخصوصا" نوارهای کافی و کلمات قصار انگلیسی. مثلا" این ماه 10 نامه نوشته بودی. می توانستی 10 دکلمه جالب بنویسی. چیزهایی بنویس که زیاد اسم شخص نباشد که نامه به دستم برسد، و ایراد نگیرند. این چیزها که من نوشتم برای بچه ها می آید. باید مهارت به کار ببرید و برایم بفرستی سرودهای کردی.
خلاصه، چیزهایی جالب و عکسهایی بفرست که منظره های مردم و یک چیز زنده باشد. اگر عکس هم نداشتید عکس های قدیمی را بفرستید. خلاصه، همراه نامه همیشه عکس باشد. چون همه از آن استفاده می کنند. عکس از خیابان ها و مزار شهدا فراموش نشود. اینجا باید مشغول بود با این چیزها و گرنه سخت می گذرد.
محمود
موصل 4
21/11/1364

انتهای پیام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده