زندگینامه شهید عملیات نصر7 شهید رضا قربانی
يکشنبه, ۲۱ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۱۰
در سال 1366 عملیات نصر هفت بود که رضا به قول دوستان در هر نماز و دعا درخواست شهادت می کرد و در همین روز از مرداد ماه سال 1366 نماز شهادت خواند و حنای شهادت گرفت وجود عزیز خود را در طبق اخلاص پیش کش کرد و با اصابت ترکش به شهادت رسید.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید رضا قربانی در بیستمین روز از تابستان 1346 در سنقر دیده به جهان گشود. پدرش حسین علاوه بر زمین کشاورزی، مغازه ای کوچک در سنقر اجاره کرده بود تا در فصل سرد سال، معاش خانواده را با آن تأمین کند. به علت عشق و علاقه به ائمه اطهار
( ع ) و همچنین امام هشتم ( ع ) حسین آقا نام رضا را بر روی نورسیده گذاشت.
رضا اولین فرزند خانواده و همیشه الگوی سه برادر و سه خواهر دیگرش بود. علاقه به پدر بزرگ و مادربزرگش باعث شد، زودتر از همسالان آموزه های تربیتی را درک کند و مکتب حسین ( ع ) را بشناسد. ماه های محرم و صفر و شرکت در تکایا و مراسم و حتی تعزیه ها از رضای قربانی کوچک، پسری ساخت مذهبی. در همین جمع ها بود که فهمید بازیگری روح جستجو گرش را شاداب می کند.
سال ها مدرسه را با موفقیت می گذراند با شروع انقلاب رضای دوازده ساله با سن کم اولین فرد راهپیمایی های ضد رژیم بود به طوری که به قول پدر " عکسش را اول راهپیمایی ضد رژیم نشانش دادند ."
رضا خطی خوش داشت و شعرها و حکایات بزرگان را خطش می نوشت. شهر سنقر اگر چه کوچک بود؛ اما برای بازیگر شدن رضا و دوستانش سدی برای رسیدن به آرزوها نشد.
همزمان با درس تئاتر را هم تعلیم می دید. جواد عصری و سایر دوستان فامیلش، هم بازیگران هم راهش و همرزمش در جاده شهادت بودند.
اقبال بنی عامریان استادشان بود و هم او بود که وقتی رضا با سن کم در خواست رفتن به جبهه را مطرح کرد، نزد حسین آقا که خود سه ماه اول جنگ عطر میدان استشمام کرده بود و رضا را از لحاظ جسمانی برای اهش به سوی ملکوت واسطه شد.
تحصیلاتش تا زمان اعزام به جبهه ادامه داد. تا دوم راهنمایی، مدرسه امیر کبیر، شاگرد کوشای خود را به یاد دارد و بعد از آن نیز به طور متناوب هر وقتی به مرخصی می آمد. امتحاناتش را سر وقت یه پایان می رساند. هیچ وقت کمک به پدر در باغ و مهربانی به والدین، اخلاق حسنه و نیکو خویی را فراموش نکرد. آشنایان هنوز به یاد دارند اخلاق خوب و حسنه و رضا پسر حسین آقا قربانی را که نه تنها الگوی برادر و خواهرانش که الگوی بسیاری از جوانان هم دوره اش و بعدها شد.
شب های جبهه، رضا و دوستان بازیگرش را به یاد دارد که با هنرشان شب های خسته رزمندگان را گاهی نور می باراندند و لبخندی مهمان لبان خسته همرزمان می کردند. در هر مرخصی در سطح شهر سنقر با دوستانش تئاترهایی با مضمون دفاع مقدس و شهادت اجرا می کرد و نشان دادند که وقتی مسیرخدایی باشد بازی کردن هم جزیی از حرکت به سوی ملکوت می شود.
بعد از شهادت پسر عمویش علیرضا و پسر عمه و دوستش جواد، اشتیاقش به شهادت بیشتر شد و پس از بیست و هشت ماه دفاع از اسلام در سال شصت و شش و عملیات نصر هفت بود که رضا به قول دوستان در هر نماز و دعا درخواست شهادت می کرد و در همین روز از مرداد ماه سال 1366 زمانی که به نقل از همرزمان نماز شهادت خواند و حنای شهادت گرفت در روزی که برابر روز قربان بود وجود عزیز را در طبق اخلاص پیش کش کرد و با اصابت ترکش به شهادت رسید.
انتهای پیام
( ع ) و همچنین امام هشتم ( ع ) حسین آقا نام رضا را بر روی نورسیده گذاشت.
رضا اولین فرزند خانواده و همیشه الگوی سه برادر و سه خواهر دیگرش بود. علاقه به پدر بزرگ و مادربزرگش باعث شد، زودتر از همسالان آموزه های تربیتی را درک کند و مکتب حسین ( ع ) را بشناسد. ماه های محرم و صفر و شرکت در تکایا و مراسم و حتی تعزیه ها از رضای قربانی کوچک، پسری ساخت مذهبی. در همین جمع ها بود که فهمید بازیگری روح جستجو گرش را شاداب می کند.
سال ها مدرسه را با موفقیت می گذراند با شروع انقلاب رضای دوازده ساله با سن کم اولین فرد راهپیمایی های ضد رژیم بود به طوری که به قول پدر " عکسش را اول راهپیمایی ضد رژیم نشانش دادند ."
رضا خطی خوش داشت و شعرها و حکایات بزرگان را خطش می نوشت. شهر سنقر اگر چه کوچک بود؛ اما برای بازیگر شدن رضا و دوستانش سدی برای رسیدن به آرزوها نشد.
همزمان با درس تئاتر را هم تعلیم می دید. جواد عصری و سایر دوستان فامیلش، هم بازیگران هم راهش و همرزمش در جاده شهادت بودند.
اقبال بنی عامریان استادشان بود و هم او بود که وقتی رضا با سن کم در خواست رفتن به جبهه را مطرح کرد، نزد حسین آقا که خود سه ماه اول جنگ عطر میدان استشمام کرده بود و رضا را از لحاظ جسمانی برای اهش به سوی ملکوت واسطه شد.
تحصیلاتش تا زمان اعزام به جبهه ادامه داد. تا دوم راهنمایی، مدرسه امیر کبیر، شاگرد کوشای خود را به یاد دارد و بعد از آن نیز به طور متناوب هر وقتی به مرخصی می آمد. امتحاناتش را سر وقت یه پایان می رساند. هیچ وقت کمک به پدر در باغ و مهربانی به والدین، اخلاق حسنه و نیکو خویی را فراموش نکرد. آشنایان هنوز به یاد دارند اخلاق خوب و حسنه و رضا پسر حسین آقا قربانی را که نه تنها الگوی برادر و خواهرانش که الگوی بسیاری از جوانان هم دوره اش و بعدها شد.
شب های جبهه، رضا و دوستان بازیگرش را به یاد دارد که با هنرشان شب های خسته رزمندگان را گاهی نور می باراندند و لبخندی مهمان لبان خسته همرزمان می کردند. در هر مرخصی در سطح شهر سنقر با دوستانش تئاترهایی با مضمون دفاع مقدس و شهادت اجرا می کرد و نشان دادند که وقتی مسیرخدایی باشد بازی کردن هم جزیی از حرکت به سوی ملکوت می شود.
بعد از شهادت پسر عمویش علیرضا و پسر عمه و دوستش جواد، اشتیاقش به شهادت بیشتر شد و پس از بیست و هشت ماه دفاع از اسلام در سال شصت و شش و عملیات نصر هفت بود که رضا به قول دوستان در هر نماز و دعا درخواست شهادت می کرد و در همین روز از مرداد ماه سال 1366 زمانی که به نقل از همرزمان نماز شهادت خواند و حنای شهادت گرفت در روزی که برابر روز قربان بود وجود عزیز را در طبق اخلاص پیش کش کرد و با اصابت ترکش به شهادت رسید.
انتهای پیام
منبع: پرونده فرهنگی شهدا - اداره هنری، اسناد و انتشارات- استان کرمانشاه
نظر شما