«پادگان ابوذر» گواه رشادت و از خودگذشتگي رزمندگان و شهداي ماست
چهارشنبه, ۰۳ مرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۴:۲۹
از فرماندهان دوران دفاع مقدس و شرکت کننده در عملیات مرصاد گفت: پادگان ابوذر با آن همه گلوله، تير و تانك كه به آن اصابت كرده، گواه رشادت و از خودگذشتگي رزمندگان و شهداي ماست.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ «محمد طالبی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس و شرکت کننده در عملیات مرصاد در گفتگویی اظهار داشت: قبل از اين كه منافقين وارد استان كرمانشاه شوند، عراق به سرپلذهاب حمله كرد و پادگان ابوذر را بمباران كرد.
با برادر «اسداالله ناصح» فرمانده تيپ نبياكرم(ص) و برادر «بهروز مرادی» جانشين تيپ، اوضاع را بررسي كرديم. متوجه شديم كه گلولههاي فسفري كه عراق به سمت پادگان شليك كرده، از نوع شيميايي است. همه مردم مناطق سرپلذهاب از جمله روستاي «زرده» در شهرستان دالاهو كاملاً آلوده به مواد شيميايي شده بودند. خيلي از بچههاي ما در آنجا شيميايي شدند. من هم به سختي نفس ميكشيدم. با اين حالت خود را به سرپل رساندم و «ريخك» گردان تبوك را تجهيز كردم.
وی افزود: تانكهاي عراق كه در حال پيشروي بودند، دو شاخه شدند؛ يك شاخه به طرف «سراب گرم» و شاخهي ديگر به طرف پادگان ابوذر حركت كردند. تانکها داشتند به ريخك نزديك ميشدند. به اتفاق بچهها از زیر سیمخاردارهای زاغه مهمات بيرون آمدیم و در حالی که شیمیایی شده بودیم، پياده به طرف سراب گرم رفتيم. ارتش عراق به صورت پياده و زرهي ميآمد و مدام پشت سرمان را ميزد. يك گروهان از گردان خيبر روز بعد از حملهي عراق، به سراب گرم رسيد و از آنجا به سمت پادگان ابوذر رفت.
اول فكر كرديم بعثيها هستند که آمدهاند سرپلذهاب را بگيرند. بعد متوجه شديم كه عراقيها در حال تجديد قوا هستند. آنها روز بعد مجدداً حمله كردند و حركت خود را به سمت پادگان ابوذر ادامه دادند و يكي از گردانهاي ما در مقر شهيد «حاجيبابا» با عراقيها درگير شد.
طالبی در ادامه بیان داشت: خيلي از بچههاي ما در آن درگيري شهيد شدند از جمله شهيد قليوند، شهيد تكلو، شهيد تاجديني و شهيد سيروس خزايي. پس از مدتی به مقر حاجيبابا رسيديم. بچهها را در جاده مستقر كرديم. آنجا به جادهي كلداوود وصل ميشد.
يزدان مؤمنیفر بيسيمچي گردان با بيسيم به من گفت: «با دشمن درگير شدهايم». اين در حالي بود كه فاصلهي ما با بچههاي گردان و مؤمنيفر حدود دو كيلومتر و از نظر هوايي يك كيلومتر بود. با مؤمنيفر مشغول صحبت بودم. ميگفت: «امكانات دفاعي نداريم و مهماتمان تمام شده». در حال صحبت كردن بوديم كه صدايش قطع شد. هر چه صدايش كردم، بيفايده بود. گویا همان موقع تانكهاي عراقي آمده و او را به شهادت رسانده بودند.
وی خاطر نشان کرد: شهيد «يزدان مؤمنيفر» عكسي دارد که چند روز قبل از شهادتش در پادگان ابوذر به همراه 17- 18 نفر از نیروها گرفته است. سه نفر از آنها در اين عكس دستانشان را با حالتي صميمي دور گردن همديگر حلقه كردهاند. شهيد رحمت طاهرآبادي، شهيد اميني و شهيد مؤمنیفر كه در عكس هستند هر سه نفر هدف كاليبر دشمن قرار گرفتند و شهيد شدند.
پیشکسوت و رزمنده دفاع مقدس گفت: عراقيها با تجهيزات و تانكهاي تي 72 پيش آمدند. پشت سرشان امكانات زرهي و پشتيباني بود. به پادگان رسيدند. در ورودی پادگان با آنها درگير شديم و تعدادي از بچههاي ما شهيد شدند. عراقیها پادگان را اشغال كردند. تعدادي از بچهها در این مقاومت اسير شدند و عراقیها آنها را داخل پادگان نگه داشتند. پيكر تعدادی از شهداي ما زير شني تانكهای عراقی له شدند. به طوری که بعدها با زحمت و سختي توانستیم پيكر اين شهدا را از روي زمين جمع کنیم. فرداي آن روز عراقيها عقبنشيني كردند و اكنون ساختمان پنجطبقهي پادگان ابوذر با آن همه گلوله، تير و تانك كه به آن اصابت كرده و بچههاي سرپلذهاب و «قلعه شاهين» كه آن روز در آنجا اسير شدند، گواه رشادت و از خودگذشتگي رزمندگان و شهداي ما هستند.
انتهای پیام
با برادر «اسداالله ناصح» فرمانده تيپ نبياكرم(ص) و برادر «بهروز مرادی» جانشين تيپ، اوضاع را بررسي كرديم. متوجه شديم كه گلولههاي فسفري كه عراق به سمت پادگان شليك كرده، از نوع شيميايي است. همه مردم مناطق سرپلذهاب از جمله روستاي «زرده» در شهرستان دالاهو كاملاً آلوده به مواد شيميايي شده بودند. خيلي از بچههاي ما در آنجا شيميايي شدند. من هم به سختي نفس ميكشيدم. با اين حالت خود را به سرپل رساندم و «ريخك» گردان تبوك را تجهيز كردم.
وی افزود: تانكهاي عراق كه در حال پيشروي بودند، دو شاخه شدند؛ يك شاخه به طرف «سراب گرم» و شاخهي ديگر به طرف پادگان ابوذر حركت كردند. تانکها داشتند به ريخك نزديك ميشدند. به اتفاق بچهها از زیر سیمخاردارهای زاغه مهمات بيرون آمدیم و در حالی که شیمیایی شده بودیم، پياده به طرف سراب گرم رفتيم. ارتش عراق به صورت پياده و زرهي ميآمد و مدام پشت سرمان را ميزد. يك گروهان از گردان خيبر روز بعد از حملهي عراق، به سراب گرم رسيد و از آنجا به سمت پادگان ابوذر رفت.
اول فكر كرديم بعثيها هستند که آمدهاند سرپلذهاب را بگيرند. بعد متوجه شديم كه عراقيها در حال تجديد قوا هستند. آنها روز بعد مجدداً حمله كردند و حركت خود را به سمت پادگان ابوذر ادامه دادند و يكي از گردانهاي ما در مقر شهيد «حاجيبابا» با عراقيها درگير شد.
طالبی در ادامه بیان داشت: خيلي از بچههاي ما در آن درگيري شهيد شدند از جمله شهيد قليوند، شهيد تكلو، شهيد تاجديني و شهيد سيروس خزايي. پس از مدتی به مقر حاجيبابا رسيديم. بچهها را در جاده مستقر كرديم. آنجا به جادهي كلداوود وصل ميشد.
يزدان مؤمنیفر بيسيمچي گردان با بيسيم به من گفت: «با دشمن درگير شدهايم». اين در حالي بود كه فاصلهي ما با بچههاي گردان و مؤمنيفر حدود دو كيلومتر و از نظر هوايي يك كيلومتر بود. با مؤمنيفر مشغول صحبت بودم. ميگفت: «امكانات دفاعي نداريم و مهماتمان تمام شده». در حال صحبت كردن بوديم كه صدايش قطع شد. هر چه صدايش كردم، بيفايده بود. گویا همان موقع تانكهاي عراقي آمده و او را به شهادت رسانده بودند.
وی خاطر نشان کرد: شهيد «يزدان مؤمنيفر» عكسي دارد که چند روز قبل از شهادتش در پادگان ابوذر به همراه 17- 18 نفر از نیروها گرفته است. سه نفر از آنها در اين عكس دستانشان را با حالتي صميمي دور گردن همديگر حلقه كردهاند. شهيد رحمت طاهرآبادي، شهيد اميني و شهيد مؤمنیفر كه در عكس هستند هر سه نفر هدف كاليبر دشمن قرار گرفتند و شهيد شدند.
پیشکسوت و رزمنده دفاع مقدس گفت: عراقيها با تجهيزات و تانكهاي تي 72 پيش آمدند. پشت سرشان امكانات زرهي و پشتيباني بود. به پادگان رسيدند. در ورودی پادگان با آنها درگير شديم و تعدادي از بچههاي ما شهيد شدند. عراقیها پادگان را اشغال كردند. تعدادي از بچهها در این مقاومت اسير شدند و عراقیها آنها را داخل پادگان نگه داشتند. پيكر تعدادی از شهداي ما زير شني تانكهای عراقی له شدند. به طوری که بعدها با زحمت و سختي توانستیم پيكر اين شهدا را از روي زمين جمع کنیم. فرداي آن روز عراقيها عقبنشيني كردند و اكنون ساختمان پنجطبقهي پادگان ابوذر با آن همه گلوله، تير و تانك كه به آن اصابت كرده و بچههاي سرپلذهاب و «قلعه شاهين» كه آن روز در آنجا اسير شدند، گواه رشادت و از خودگذشتگي رزمندگان و شهداي ما هستند.
انتهای پیام
نظر شما