خداوندا؛ از تو می خواهم مرا با شهدای صدر اسلام محشور گردانی
شنبه, ۱۲ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۱۶
خداوندا؛ به درگاه تو روی آورده و طلب مغفرت میکنم. از تو میخواهم تا زمانیکه ما را نیامرزیدهای از دنیا مبری. از تو میخواهم که مرا از عذابهای دردناک جهنم محفوظ داری، از نعمتهای بهشت بهرهمند گردانی و مرا با شهدای صدر اسلام محشور گردانی.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ قدرتاله حشمتی هشتم شهریور سال ۱۳۴۲ در روستای چنگره از توابع سنقر به دنیا آمد و در ۱۰ مرداد ۱۳۶۲ در پیرانشهر به شهادت رسید. دوران ابتدایی را پشت سر گذاشت. وضعیت مالی خانواده مانع از این شد که ادامهی تحصیل دهد. با این وجود عشق به مطالعه باعث میشد که پیاده به شهر برود تا روزنامه خریداری کند. مجبور شد کار کند، هم در خانه و هم در بیرون. کشاورزی میکرد، برای خرید از خانه بیرون میرفت، از خواهران و برادران کوچکترش مراقبت میکرد، در ساعات بیکاری به دیگران درس میداد و قرآن میآموخت، گاهی اوقات هم به سایر اهالی محل در انجام دادن برخی کارها کمک میکرد. انقلاب که شد هم خودش شروع به فعالیتهای سیاسی کرد و هم دیگران را به اینکار تشویق نمود. خدمت سربازی را در سپاه گذراند. آن زمان بود که جنگ شروع شده بود و هنوز تیپ تشکیل نشده بود. در منطقه حاج عمران مشغول خدمت شد. سال ۶۲ بود، اوایل مردادماه. داشت بیست ساله میشد و خانواده منتظر ازدواجش بودند. اما خودِ قدرت مخالفت میکرد. میگفت: «الان جبهه واجبتر است». به جبهه برگشت.
با لیاقتی که از خودش نشان داد و دلِ نترس و شجاعت بسیار زیاد توسط فرماندهان لشگر ویژه شهدا (شهید کاوه ـ شهید چراغی و ...) به سمت فرماندهی گردان عملیاتی منصوب شده و در ارتفاعات و مناطق پیچیده کردستان خواب را بر دشمن حرام کرده بود و در عملیاتهای آن زمان افتخارات زیادی آفرید. در آن زمان جنگلهای آلباتان مأمن دمکراتهای از خدا بیخبر شده بود که تنها یگانی که عملیات در آن جنگلهای پیچیده و ارتفاعات سر به فلک کشیده را پذیرفت لشگر ویژه شهدا بود. شهید قدرتا... حشمتی از اول تا آخر عملیات آرپی جی را به کسی نداد و سنگری از دشمن لعین را از گلولههای آرپیجیاش بی بهره نگذاشت، و به آرزوی دیریناش رسید. گلولهی خمپاره به گردنش برخورد کرد. پیکر پاکش در میدان نبرد افتاد. ۱۷ روز طول کشید تا توانستند پیکر مطهرش را مخفیانه از میدان نبرد خارج کنند. با همان لباسهای خونآلود دفنش کردند. پدرش بخاطر آورد که قدرت همیشه میگفت:
«دنیا گذرگاه است نه قرارگاه».
حالا او با لباسهای خونآلود به سوی قرارگاه ابدی شتافته بود تا جامهی سپید را از دست مولایش بگیرد.
*ماه رمضان
وقتی خداوند قدرت را به من و مادرش هدیه کرد؛ خیر و برکت هم به همراهش آمد و در زندگی خیلی ترقی کردیم.
ماه رمضان را به طور کامل روزه میگرفت، حتی در آن هنگام که هنوز کودکی بیش نبود. سحرها آنقدر بی سر و صدا بلند میشد و سحری میخورد که کسی متوجه او نمیشد.
یکسال ماه رمضان به تهران، خانهی پسر عمو و پسر خالهاش رفته بود. ساعت را روی زنگ قرار داد که سحر بیدار شود. آنها به خاطر اینکه قدرت سن کمی داشت و روزه برایش سخت بود، زنگ ساعت را خاموش کرده بودند تا بیدار نشود و روزه نگیرد، اما قدرت که برای سحر بیدار نشده بود، روزهاش را بدون سحری گرفت.
هیچکس از دستش ناراحت نبود انسانی با گذشت بود و با همهکس دوست و با مهربانی برخورد می کرد.
*فرازهایی از وصیتنامه
بهترین عمل مؤمن، جهاد کردن در راه خدا میباشد.
ای پدر و مادر مهربان در حقِ من، خداوند از شما راضی باشد. همیشه و در همه حال، مطیع امر خدا باشید. مبادا لحظهای از خوف خدا غافل شوید و خشم به خودتان راه دهید. هدف همهی ما باید به جا آوردن رضایت خداوند باشد. هیچگاه مپندارید که شهیدان مردهاند. بلکه آنان زندهاند و پیش خدای خودشان از نعمتهای بیشماری برخوردارند.اکنون زمان باز پس دادن امانتی است که خداوند در اختیار شما قرار داده است. از خود نارضایتی نشان ندهید. از خداوند متعال بخواهید که این عمل را از شما بپذیرد و شهید شما را با جمیع شهدا و سالار شهیدان محشور گرداند.
شما که توان رویارویی با دشمن بعثی را ندارید باید از طریقی که میتوانید به وظیفهی خودتان عمل کنید.
اکنون که اسلام در خطر است باید اسلام را یاری کرد. در راه اسلام از مال و جان دریغ نفرمایید. امر به معروف و نهی از منکر را هیچگاه فراموش نکنید.
امیدوارم که ادامهدهنده راه من و شهدا باشید. خط سرخ شهادت خط آل محمد و علی است. و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ما مسلمانان رسیده است. خداوند را شکر میکنم و از او درخواست میکنم که به آرزوی همیشگی خود که شهادت است برسم.
ای پدر و مادر خیرخواه در حقِ من، از شما میخواهم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید چرا که با بخشیدنِ حقِ خودتان در گردن من، دل مرا ساکت و آرام میکنید.
از برادران و خواهرانم بخواهید تا مرا ببخشند. همچنین از شما میخواهم که برای من از اقوام، طلب بخشش کنید.
خطاب به رزمندگان اسلام و پاسداران خون شهیدان و کفر ستیزان خستگیناپذیر اِنا لله و
انا الیه راجعون. ما از خدا هستیم و به سوی او برمیگردیم. بله ما هر چه داریم از آنِ خداست چه بهتر که در راه رضایش، از آنچه داریم دریغ ننماییم و مشتاقانه تقدیم کنیم.
باید همهی ما پیرو راه شهیدان باشیم و تا آخرین قطرهی خونمان راهشان را ادامه دهیم و نگذاریم که خونشان پایمال شود.
هم اکنون مسئلهی مهم، مسئله کردستان است. شما باید مردم مظلوم کردستان را از زیر یوغ چپاولگران و از خدا بیخبران در بیاورید. برادران عزیزم شما باید در این مناطق، فرهنگِ اسلامی را پیاده کنید و تا کردستان را از هر جهت نساختهاید به خانههایتان برنگردید.
*در خلوت اُنس (دست نوشتهای از شهید قدرتا... حشمتی)
خداوندا؛ به درگاه تو روی آورده و طلب مغفرت میکنم. از تو میخواهم تا زمانیکه ما را نیامرزیدهای از دنیا مبری. از تو میخواهم که مرا از عذابهای دردناک جهنم محفوظ داری، از نعمتهای بهشت بهرهمند گردانی و مرا با شهدای صدر اسلام محشور گردانی.
خدایا؛ از تو میخواهم که عقلم را بر نفسم غالب گردانی تا نفس مرا به بیراهه نکشاند. از تو میخواهم که مرا یاری کنی تا مادامی که زنده هستم در راه پیشرفت اسلام بکوشم و ادامه دهندهی راه انبیا باشم.
انتهای پیام
با لیاقتی که از خودش نشان داد و دلِ نترس و شجاعت بسیار زیاد توسط فرماندهان لشگر ویژه شهدا (شهید کاوه ـ شهید چراغی و ...) به سمت فرماندهی گردان عملیاتی منصوب شده و در ارتفاعات و مناطق پیچیده کردستان خواب را بر دشمن حرام کرده بود و در عملیاتهای آن زمان افتخارات زیادی آفرید. در آن زمان جنگلهای آلباتان مأمن دمکراتهای از خدا بیخبر شده بود که تنها یگانی که عملیات در آن جنگلهای پیچیده و ارتفاعات سر به فلک کشیده را پذیرفت لشگر ویژه شهدا بود. شهید قدرتا... حشمتی از اول تا آخر عملیات آرپی جی را به کسی نداد و سنگری از دشمن لعین را از گلولههای آرپیجیاش بی بهره نگذاشت، و به آرزوی دیریناش رسید. گلولهی خمپاره به گردنش برخورد کرد. پیکر پاکش در میدان نبرد افتاد. ۱۷ روز طول کشید تا توانستند پیکر مطهرش را مخفیانه از میدان نبرد خارج کنند. با همان لباسهای خونآلود دفنش کردند. پدرش بخاطر آورد که قدرت همیشه میگفت:
«دنیا گذرگاه است نه قرارگاه».
حالا او با لباسهای خونآلود به سوی قرارگاه ابدی شتافته بود تا جامهی سپید را از دست مولایش بگیرد.
*ماه رمضان
وقتی خداوند قدرت را به من و مادرش هدیه کرد؛ خیر و برکت هم به همراهش آمد و در زندگی خیلی ترقی کردیم.
ماه رمضان را به طور کامل روزه میگرفت، حتی در آن هنگام که هنوز کودکی بیش نبود. سحرها آنقدر بی سر و صدا بلند میشد و سحری میخورد که کسی متوجه او نمیشد.
یکسال ماه رمضان به تهران، خانهی پسر عمو و پسر خالهاش رفته بود. ساعت را روی زنگ قرار داد که سحر بیدار شود. آنها به خاطر اینکه قدرت سن کمی داشت و روزه برایش سخت بود، زنگ ساعت را خاموش کرده بودند تا بیدار نشود و روزه نگیرد، اما قدرت که برای سحر بیدار نشده بود، روزهاش را بدون سحری گرفت.
هیچکس از دستش ناراحت نبود انسانی با گذشت بود و با همهکس دوست و با مهربانی برخورد می کرد.
*فرازهایی از وصیتنامه
بهترین عمل مؤمن، جهاد کردن در راه خدا میباشد.
ای پدر و مادر مهربان در حقِ من، خداوند از شما راضی باشد. همیشه و در همه حال، مطیع امر خدا باشید. مبادا لحظهای از خوف خدا غافل شوید و خشم به خودتان راه دهید. هدف همهی ما باید به جا آوردن رضایت خداوند باشد. هیچگاه مپندارید که شهیدان مردهاند. بلکه آنان زندهاند و پیش خدای خودشان از نعمتهای بیشماری برخوردارند.اکنون زمان باز پس دادن امانتی است که خداوند در اختیار شما قرار داده است. از خود نارضایتی نشان ندهید. از خداوند متعال بخواهید که این عمل را از شما بپذیرد و شهید شما را با جمیع شهدا و سالار شهیدان محشور گرداند.
شما که توان رویارویی با دشمن بعثی را ندارید باید از طریقی که میتوانید به وظیفهی خودتان عمل کنید.
اکنون که اسلام در خطر است باید اسلام را یاری کرد. در راه اسلام از مال و جان دریغ نفرمایید. امر به معروف و نهی از منکر را هیچگاه فراموش نکنید.
امیدوارم که ادامهدهنده راه من و شهدا باشید. خط سرخ شهادت خط آل محمد و علی است. و این افتخار از خاندان نبوت و ولایت به ما مسلمانان رسیده است. خداوند را شکر میکنم و از او درخواست میکنم که به آرزوی همیشگی خود که شهادت است برسم.
ای پدر و مادر خیرخواه در حقِ من، از شما میخواهم که مرا حلال کنید و مرا ببخشید چرا که با بخشیدنِ حقِ خودتان در گردن من، دل مرا ساکت و آرام میکنید.
از برادران و خواهرانم بخواهید تا مرا ببخشند. همچنین از شما میخواهم که برای من از اقوام، طلب بخشش کنید.
خطاب به رزمندگان اسلام و پاسداران خون شهیدان و کفر ستیزان خستگیناپذیر اِنا لله و
انا الیه راجعون. ما از خدا هستیم و به سوی او برمیگردیم. بله ما هر چه داریم از آنِ خداست چه بهتر که در راه رضایش، از آنچه داریم دریغ ننماییم و مشتاقانه تقدیم کنیم.
باید همهی ما پیرو راه شهیدان باشیم و تا آخرین قطرهی خونمان راهشان را ادامه دهیم و نگذاریم که خونشان پایمال شود.
هم اکنون مسئلهی مهم، مسئله کردستان است. شما باید مردم مظلوم کردستان را از زیر یوغ چپاولگران و از خدا بیخبران در بیاورید. برادران عزیزم شما باید در این مناطق، فرهنگِ اسلامی را پیاده کنید و تا کردستان را از هر جهت نساختهاید به خانههایتان برنگردید.
*در خلوت اُنس (دست نوشتهای از شهید قدرتا... حشمتی)
خداوندا؛ به درگاه تو روی آورده و طلب مغفرت میکنم. از تو میخواهم تا زمانیکه ما را نیامرزیدهای از دنیا مبری. از تو میخواهم که مرا از عذابهای دردناک جهنم محفوظ داری، از نعمتهای بهشت بهرهمند گردانی و مرا با شهدای صدر اسلام محشور گردانی.
خدایا؛ از تو میخواهم که عقلم را بر نفسم غالب گردانی تا نفس مرا به بیراهه نکشاند. از تو میخواهم که مرا یاری کنی تا مادامی که زنده هستم در راه پیشرفت اسلام بکوشم و ادامه دهندهی راه انبیا باشم.
انتهای پیام
نظر شما