خداوندا تو را به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن
شنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۱۹
خداوندا ترا به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن و مرا در صف شهدا قرار بده.
![خداوندا ترا به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن خداوندا ترا به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن](/files/fa/news/1397/1/18/217368_937.jpg)
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید حشمت الله یوسفی در سال 1348 در روستای دشتیان شهرستان کنگاور به دنیا آمد. چون در محیط زندگی امکان تحصیلات نبود دور از پدر و مادر دوران ابتدایی را از آنجا آغاز کرد و چون دارای ذوق و استعداد وافر بود در مدت چهارسال گذراند و بعد از پیروزی انقلاب در کنگاور ادامه تحصیل داد. او همواره در زمینه های مختلف موفق و در ورزش و فعالیت های هنری به کسب امتیازات مقام هایی دست یافته در دوره دبیرستان در رشته ریاضی درس می خواند اوقات فراغتش فعالیت در انجمن انجمن های اسلامی می گذشت و بیشتر شبها در پایگاههای مقاومت پاسداری می داد.
وی در سال 1364 به مدت شش ماه در جزایر مجنون بود و در سال 1365 دانش آموز سال چهارم متوسطه بود و مسئولیت انجمن اسلامی دبیرستان امام خمینی ( ره ) را به عهده داشت با اینکه تازه چند هفته بود که از جبهه برگشته بود بعد از چند روز که در شهر ماند همراه دیگر یاران و همکلاسانش شهید ایرج خزایی، فرمان یوسفی، منصور یوسفی، اکبر فریدونی عازم جبهه شدند و با امید شرکت فعال در عملیات به لشکر سید الشهداء می پیوندد و شهید در مرحله ی دوم عملیات کربلای پنج زخمی و برادران اکبر فریدونی، فرمان یوسفی، شهاب خالصی، منصور یوسفی شهید می شوند. اما جسم خستگی ناپذیر و روح ملکوتیش نتواست آرام بگیرد. این بود که بیمارستان را فورا" ترک و دوباره به گردان حضرت علی اکبر رفت و برای بار سوم در عملیات شرکت نمود و در حالی که با آر- پی – چی پیوسته به میان سپاه کفرمی رفت.
ظهر جمعه سوم بهمن 1365 بر روی خاکریز دشمن مظلومانه مورد اصابت تیر و ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به لقاء الله پیوست.
*وصیت نامه شهید
به نام خدا که امیدم اوست با قلبم و ذره ذره وجودم با تمام سلولهایم احساسش می کنم اما بیانش نتوانم کرد خدایا تو شاهد باش که من هدفی جز راهی که تو خودت توسط پیامبر اکرم ( ص ) و امامان معصومت به من نشان داده ای ندارم عشقی جز شهادت در راه تو ندارم و امیدم به توست و به غیر از تو پناهی ندارم .
خدایا به من دانشی ده که تو را بهترین درک درک کنم حافظه ای ده که تو را دائم در ذهن گیرم و به من بینایی ده که تو را همیشه ببینم و باز احساسی ده که تو را حس کنم... خداوندا ترا به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن و مرا در صف شهدا قرار بده...
ای مردم امام حاضر خود را بشناسید و شما را به خدا قسم می دهم که از راه امام خارج نشوید... و با اطاعت از فرمان او رسالت خود را انجام دهید...
شهیدان پرچم اسلام را تا آخرین لحظه شهادت بالای دست ها نگه داشته اند .
ای برادران مبادا امام را تنها بگذارید چون تنها گذاشتن امام برخلاف رضای خداست. کسانی که مسئولیت می پذیرند اول اسلام را بشناسند و بعد مجری دستورات اسلام شوند. استادان و معلمان عزیزم از شما کمال تشکر را دارم و از شما عاجزانه تقاضا دارم که مرا حلال کنید و بدانید با ریخته شدن خون هر شاگرد مسئولیت شما بیشتر می شود...
انتهای پیام
وی در سال 1364 به مدت شش ماه در جزایر مجنون بود و در سال 1365 دانش آموز سال چهارم متوسطه بود و مسئولیت انجمن اسلامی دبیرستان امام خمینی ( ره ) را به عهده داشت با اینکه تازه چند هفته بود که از جبهه برگشته بود بعد از چند روز که در شهر ماند همراه دیگر یاران و همکلاسانش شهید ایرج خزایی، فرمان یوسفی، منصور یوسفی، اکبر فریدونی عازم جبهه شدند و با امید شرکت فعال در عملیات به لشکر سید الشهداء می پیوندد و شهید در مرحله ی دوم عملیات کربلای پنج زخمی و برادران اکبر فریدونی، فرمان یوسفی، شهاب خالصی، منصور یوسفی شهید می شوند. اما جسم خستگی ناپذیر و روح ملکوتیش نتواست آرام بگیرد. این بود که بیمارستان را فورا" ترک و دوباره به گردان حضرت علی اکبر رفت و برای بار سوم در عملیات شرکت نمود و در حالی که با آر- پی – چی پیوسته به میان سپاه کفرمی رفت.
ظهر جمعه سوم بهمن 1365 بر روی خاکریز دشمن مظلومانه مورد اصابت تیر و ترکش خمپاره دشمن قرار گرفت و به لقاء الله پیوست.
*وصیت نامه شهید
به نام خدا که امیدم اوست با قلبم و ذره ذره وجودم با تمام سلولهایم احساسش می کنم اما بیانش نتوانم کرد خدایا تو شاهد باش که من هدفی جز راهی که تو خودت توسط پیامبر اکرم ( ص ) و امامان معصومت به من نشان داده ای ندارم عشقی جز شهادت در راه تو ندارم و امیدم به توست و به غیر از تو پناهی ندارم .
خدایا به من دانشی ده که تو را بهترین درک درک کنم حافظه ای ده که تو را دائم در ذهن گیرم و به من بینایی ده که تو را همیشه ببینم و باز احساسی ده که تو را حس کنم... خداوندا ترا به یگانگیت قسم می دهم شهادت در راه اسلام را نصیبم کن و مرا در صف شهدا قرار بده...
ای مردم امام حاضر خود را بشناسید و شما را به خدا قسم می دهم که از راه امام خارج نشوید... و با اطاعت از فرمان او رسالت خود را انجام دهید...
شهیدان پرچم اسلام را تا آخرین لحظه شهادت بالای دست ها نگه داشته اند .
ای برادران مبادا امام را تنها بگذارید چون تنها گذاشتن امام برخلاف رضای خداست. کسانی که مسئولیت می پذیرند اول اسلام را بشناسند و بعد مجری دستورات اسلام شوند. استادان و معلمان عزیزم از شما کمال تشکر را دارم و از شما عاجزانه تقاضا دارم که مرا حلال کنید و بدانید با ریخته شدن خون هر شاگرد مسئولیت شما بیشتر می شود...
انتهای پیام
نظر شما