تشنه ی درد
دوشنبه, ۰۶ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۰۰:۵۵
به خاطر اصابت ترکش زیر جناق سینه اش پارگی به وجود آمده بود. روزهای اول من از این موضوع خبر نداشتم اما بعدها که دیدم گاهی از درد به خود می پیچید، متوجه شدم.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛محمد گودینی- همرزم شهید حسین پورحسابی در رابطه با یکی از خاطرات خود با شهید گفت:آرام، با وفار و استوار بود. وقتی در کنارش بودم احساس آرامش می کردم. خیلی زود با همه گرم می گرفت. به خاطر اصابت ترکش زیر جناق سینه اش پارگی به وجود آمده بود. روزهای اول من از این موضوع خبر نداشتم اما بعدها که دیدم گاهی از درد به خود می پیچید، متوجه شدم.
بارها از خودش پرسیدم اما مرا بی جواب گذاشت. یک روز به او گفتم حسین می توانی بروی عقب و خودت را مداوا کنی و برگردی.
نگاهش را به من دوخت و بعد از چند لحظه انگار که ناراحت شده باشد گفت: حاجی یه خواهشی ازت دارم. گفتم: چیه؟ گفت: ازت می خوام کسی از موضوع ناراحتی من باخبر نشه من حتما" باید توی عملیات بعدی شرکت کنم بعد از عملیات در موردش تصمیم می گیرم.
مقاومت او بیش از اصرار من بود اما چند روز قبل از عملیات همه اش این پا و آن پا می کردم که موضوع را به فرمانده ی گردان بگویم و بالاخره گفتم: فرمانده با حسین صحبت کرد اصرار زیادی داشت که او برگردد،اماحسین قبول نمی کرد. چند روز بعد شنیدم که حسین با عده ای از دوستانش با یک ماشین تویوتا به طرف محورهای عملیاتی در حرکت بوده اند که ماشین آنها مورد اصابت خمپاره قرار گرفته بود و حسین وهمرزمانش به شهادت رسیده بود.
شایان ذکر است: شهید حسین پورحسابی در فروردین ماه سال 1325 در یک خانواده روستایی بنام گودین از توابع شهرستان کنگاور از استان باختران دیده به جهان گشود. تا سرانجام در تاریخ 24 خرداد ماه 1363 در جبهه چنگوله همراه با 10 نفر از همرزمانش بوسیله اصابت ترکش خمپاره به سر و تنه اش در سن 38 سالگی به لقاء الله پیوست.
انتهای پیام
بارها از خودش پرسیدم اما مرا بی جواب گذاشت. یک روز به او گفتم حسین می توانی بروی عقب و خودت را مداوا کنی و برگردی.
نگاهش را به من دوخت و بعد از چند لحظه انگار که ناراحت شده باشد گفت: حاجی یه خواهشی ازت دارم. گفتم: چیه؟ گفت: ازت می خوام کسی از موضوع ناراحتی من باخبر نشه من حتما" باید توی عملیات بعدی شرکت کنم بعد از عملیات در موردش تصمیم می گیرم.
مقاومت او بیش از اصرار من بود اما چند روز قبل از عملیات همه اش این پا و آن پا می کردم که موضوع را به فرمانده ی گردان بگویم و بالاخره گفتم: فرمانده با حسین صحبت کرد اصرار زیادی داشت که او برگردد،اماحسین قبول نمی کرد. چند روز بعد شنیدم که حسین با عده ای از دوستانش با یک ماشین تویوتا به طرف محورهای عملیاتی در حرکت بوده اند که ماشین آنها مورد اصابت خمپاره قرار گرفته بود و حسین وهمرزمانش به شهادت رسیده بود.
شایان ذکر است: شهید حسین پورحسابی در فروردین ماه سال 1325 در یک خانواده روستایی بنام گودین از توابع شهرستان کنگاور از استان باختران دیده به جهان گشود. تا سرانجام در تاریخ 24 خرداد ماه 1363 در جبهه چنگوله همراه با 10 نفر از همرزمانش بوسیله اصابت ترکش خمپاره به سر و تنه اش در سن 38 سالگی به لقاء الله پیوست.
انتهای پیام
نظر شما