شهیدی که به آتش کشیده شد
يکشنبه, ۰۶ اسفند ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۸
در دشت بیوه نیج مردم از ظلم و غارتگری بعثی ها به ستوه آمده بودند علی به مدت 14 ساعت در مقابل دشمن مبارزه کرد و ناگهان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. بعثی ها خودشان را به علی رساندند و او را شکنجه و یک دستش را هم قطع کردند و او را به آتش کشیدند.
به گزارش نوید شاهد کرمانشاه؛ شهید علی بیات در سال 1331 در شهرستان کرند از توابع استان کرمانشاه و در خانواده ای مذهبی متولد شد.
دوران شیرین کودکی را در دامان پر مهر و محبت مادر و پدر سپری کرد. در هفت سالگی در مدرسه جابری کرمانشاه مشغول به تحصیل شد. او از هوش و استعداد خوبی برخوردار بود و در تحصیل موفق بود. بعد از گذراندن دوران ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شد و هنوز دوم راهنمایی را به اتمام نرسانده بود که پدر گرامیش را از دست داد، به همین علت مجبور شد ترک تحصیل کند و به برادرش برای امرار معاش خانواده کمک نماید.
بدین منظور در شهرهای مختلف و دور و نزدیک به کارگری مشغول شد. وی آموزش های جوشکاری، سوهان کاری و قالب ریزی را طی شش ماه گذراند. بعد از مدتی در کارخانه ایران ناسیونال مشغول به کار شد.
در سال 1350 به خدمت نظام وظیفه رفت و در چهل دختر به خدمت مشغول شد.
پس از به پایان رساندن دوران خدمت به فعالیت های سیاسی اش که از مدتی قبل آغاز شده بود عمق بیشتری داد و مطالعاتش را در این زمینه گسترش داد. ضمن کار ( جوشکاری) به خودسازی و فعالیت های انقلابی نیز
می پرداخت.
بعد از پیروزی انقلاب و تأسیس سپاه خیلی علاقمند بود که پاسدار انقلاب باشد، ولی مسئولیت مادر در زندگی سنگین تر می شد، تا این که مادرش رضایت داد ، او از شوق رفتن به جبهه دست و پای مادرش را می بوسید.
در اولین اعزام به پاوه رفت و در تمام مناطق کردستان و در عملیات های زیادی شرکت کرد ، او نور چشم شهید چمران بود.
مدتی در کرمانشاه بود و در سپاه پاسداران خدمت می کرد، سپس به عنوان فرمانده سپاه اسلام آباد غرب فعالیت می کرد.
او در راه خدمت به خلق و رضایت پروردگار از هیچ کاری فرو گذار نبود.
ایمان و عقیده اش، شجاعت و اخلاص و متانت در برابر سختی ها زبانزد و چون کوه استوار و از صبر لبریز بود.
به ندرت عصبانی می شد و بلافاصله تا ضعف بر او غلبه می کرد، زیر لب کلمه لااله الا الله را بر زبان می آورد. علی ساده پوش و به طور کلی ساده زندگی می کرد.
در دشت بیوه نیج مردم از ظلم و غارتگری بعثی ها به ستوه آمده بودند. علی به همراه 19 نفر از یارانش خود را به آن منطقه رساند. در ارتفاعات مورد حمله قرار گرفتند و او افرادش را از دست داد . علی به مدت 14 ساعت در مقابل دشمن مبارزه کرد و ناگهان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. بعثی ها خودشان را به علی رساندند و او را شکنجه و یک دستش را هم قطع کردند و او را به آتش کشیدند.
علی بیات در نهم تیرماه 1359 در منطقه قورچی بر اثر اصابت گلوله و شکنجه دشمن به شهادت رسید.
شهید علی بیات در قسمتی از وصیت نامه اش چنین نوشته است:
مطابق با نیمه شعبان خمس سالانه ام را با نماینده امام خمینی آیت الله اشرفی اصفهانی حساب و پرداخت نموده ام. وصیت می کنم هر چه که دارم متعلق به مستضعفین است.
شب هفتم شهادت علی بیات خواهرش طی سخنرانی گفته است:
شهید قلب تاریخ است. همچنان که قلب به رگ های خشک اندام خون حیات می بخشد، در جامعه ای که رو به زوال و نابودی است، شهید همچون قلبی به اندام های خشک و بی رمق جامعه خویش خون می دواند و چهره شهادت این است که به جامعه و انسان خویشتن داری را می آموزد.
دوران شیرین کودکی را در دامان پر مهر و محبت مادر و پدر سپری کرد. در هفت سالگی در مدرسه جابری کرمانشاه مشغول به تحصیل شد. او از هوش و استعداد خوبی برخوردار بود و در تحصیل موفق بود. بعد از گذراندن دوران ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شد و هنوز دوم راهنمایی را به اتمام نرسانده بود که پدر گرامیش را از دست داد، به همین علت مجبور شد ترک تحصیل کند و به برادرش برای امرار معاش خانواده کمک نماید.
بدین منظور در شهرهای مختلف و دور و نزدیک به کارگری مشغول شد. وی آموزش های جوشکاری، سوهان کاری و قالب ریزی را طی شش ماه گذراند. بعد از مدتی در کارخانه ایران ناسیونال مشغول به کار شد.
در سال 1350 به خدمت نظام وظیفه رفت و در چهل دختر به خدمت مشغول شد.
پس از به پایان رساندن دوران خدمت به فعالیت های سیاسی اش که از مدتی قبل آغاز شده بود عمق بیشتری داد و مطالعاتش را در این زمینه گسترش داد. ضمن کار ( جوشکاری) به خودسازی و فعالیت های انقلابی نیز
می پرداخت.
بعد از پیروزی انقلاب و تأسیس سپاه خیلی علاقمند بود که پاسدار انقلاب باشد، ولی مسئولیت مادر در زندگی سنگین تر می شد، تا این که مادرش رضایت داد ، او از شوق رفتن به جبهه دست و پای مادرش را می بوسید.
در اولین اعزام به پاوه رفت و در تمام مناطق کردستان و در عملیات های زیادی شرکت کرد ، او نور چشم شهید چمران بود.
مدتی در کرمانشاه بود و در سپاه پاسداران خدمت می کرد، سپس به عنوان فرمانده سپاه اسلام آباد غرب فعالیت می کرد.
او در راه خدمت به خلق و رضایت پروردگار از هیچ کاری فرو گذار نبود.
ایمان و عقیده اش، شجاعت و اخلاص و متانت در برابر سختی ها زبانزد و چون کوه استوار و از صبر لبریز بود.
به ندرت عصبانی می شد و بلافاصله تا ضعف بر او غلبه می کرد، زیر لب کلمه لااله الا الله را بر زبان می آورد. علی ساده پوش و به طور کلی ساده زندگی می کرد.
در دشت بیوه نیج مردم از ظلم و غارتگری بعثی ها به ستوه آمده بودند. علی به همراه 19 نفر از یارانش خود را به آن منطقه رساند. در ارتفاعات مورد حمله قرار گرفتند و او افرادش را از دست داد . علی به مدت 14 ساعت در مقابل دشمن مبارزه کرد و ناگهان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد. بعثی ها خودشان را به علی رساندند و او را شکنجه و یک دستش را هم قطع کردند و او را به آتش کشیدند.
علی بیات در نهم تیرماه 1359 در منطقه قورچی بر اثر اصابت گلوله و شکنجه دشمن به شهادت رسید.
شهید علی بیات در قسمتی از وصیت نامه اش چنین نوشته است:
مطابق با نیمه شعبان خمس سالانه ام را با نماینده امام خمینی آیت الله اشرفی اصفهانی حساب و پرداخت نموده ام. وصیت می کنم هر چه که دارم متعلق به مستضعفین است.
شب هفتم شهادت علی بیات خواهرش طی سخنرانی گفته است:
شهید قلب تاریخ است. همچنان که قلب به رگ های خشک اندام خون حیات می بخشد، در جامعه ای که رو به زوال و نابودی است، شهید همچون قلبی به اندام های خشک و بی رمق جامعه خویش خون می دواند و چهره شهادت این است که به جامعه و انسان خویشتن داری را می آموزد.
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار : ۰
در انتظار بررسی : ۰
انتشار یافته: ۱
عموی عزیزم روحت شاد همنشین امام حسین باشی دعامون کن